2777
2789

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اره بی تاثیر نیست .چند روز پیش به مادر شوعرم گفتم از اخلاقهای گند پسرش.بیچاره ناراحت هم شد‌.

ببین مثلا خودشون طلاق گرفتن میان میخوان ب همسرت درس زندگی بدن میگن رو نده بهش...   

جلوشو بگیر و....

عزیزمباعث ناراحتیت شدم....😔نه موقتیه. خوب میشم .. بازم آکی میشم..بالاخره هر از گاهی آدم کم میاره هم ...

نه گلم خواهش میکنم هرموقع دوست داشتی بیا درودل کن من هستم گلم...

اره ان شاالله خوب میشی پرو بال نده به این افکار

تلخی زیاد بوده... ببین یه بار گیر داد ک توام خونه اون میرفتی اونجا چیزی داری ...جواب نمی‌دادم داشت ...

جواهر جان خیلی ببخشید که این سوال رو میپرسم ینی آنقدر رابطه تون با عموی همسرتون عمیق بوده؟

جواهر جان خیلی ببخشید که این سوال رو میپرسم ینی آنقدر رابطه تون با عموی همسرتون عمیق بوده؟

یعنی این سوالت منو برد ب فکرش...

نه ک فقط با سوالت..

با اینکه میگی عمیق بود....

یه دوره ای بود از زندگیم به هر حال ...

باهام خیلی خوب بود...

درسته عاشق همسرم شدم و الان پشیمونم ازون رابطه 

ولی اونم خیلی هوامو داشت...

بالاخره خاطرات زیاد دارم باهاش...

خودم کاری کردم بیاد سمتم وگرنه اونجوری نبود..

یه وقتایی دلم براش میسوزه دلش خیلییییی شکستم آخرش...

خیلییییی بد کردم بهش خیلی...

اون اخرا پیشش گریه میکردم میگفتم اونو میخوام خیلییی ناراحت میشد خیلییییی

یه وقتایی دلم تنگ میشه براش انقد...

حتی گفت باشه دستتو میزارم تو دستش اصلا این جمله ش قلبمو میسوزونه... 

اونم خیلیی گناه داشت . بعدش از سر حرص و... یه حرفایی زد ب همسرم ولی  بعد معذرت خواهی کرد..

برای عروسیمون کادو فرستاد یه گردنبند بود همسرم بر گردوند بهش نزاشت نگهش دارم...

آخرین بار تو یه  عروسی  دیدمش میخواست بشینه پیشمون همسرم پاشد وایساد یه نگاهی بهش کرد ک یعنی برووووو....

😔😔😔😔😔😔😔😔😔



جواهر جان خیلی ببخشید که این سوال رو میپرسم ینی آنقدر رابطه تون با عموی همسرتون عمیق بوده؟

رفتار شوهرم جوری باهاش بود ک انگار اون اومده بود وسط رابطه مون..

چند بار جلو خودم سرش داد کشید...

الان باورت میشه دارم به یادش گریه میکنم...

خیلی بد ازش جدا شدم... 😭😭😭😭

در حالی ک اصلا خودم کشیده بودمش تو این رابطه... 


جواهر عزیز واقعا متاسفم

همون پدر ومادری که سنگشونو به سینت میزنی باعث شدن تو همچین گذشته ای داشته باشی که تا همین لحظه در عذاب باشی

همسرت حق داره

هر وقت هر چی در مورد پدر ومادرت گفت فقط سکوت کن حتی اگه بدت بیاد

همسرتون مرد بسیار شریفی هستن

علی رغم اینکه اون هم یه سری خصوصیات بدی داره

ولی هر مردی قلقی داره

سعی کن اون قلقه رو بدست بیاری

نه اینکه روز به روز با دفاع از مادرت پدرت و.... عصبی ترش کنی

مثلا بهش بگو دلم میخواد یه روز بریم امام زاده

میخوام نماز بخونم با خدا حرف بزنم توبه کنم شاید خدا منو بخشید

یا بگو بریم مشهد با امام رضا حرف دارم

ببین هم زیارت میکنی هم اعتماد شوهرتو جلب میکنی

وقتی از گذشته حرفی زده شد بگو آره اگه کسی مثل تو رو قبلنا داشتم نمیشدم اینی که الان هستم

تعریف کن ازش

چیه همش زندگیت شده دفاع از دیگران

وقتی مورد تجاوز قرار گرفتی دیگران کجا بودند

وقتی به یه پیرمرد رو آوردی دیگران کجا بودند

این همسرت بود که تو رو نجات داد

اگه همسرت نبود خیلی خیلی شرمنده الان معلوم نبود با کی بودی

تقصیری هم نداری کسی نبود بهت راه درست رو نشون بده

حالا که خدا هواتو داشت و عشق ا... رو فرستاد بشین مثل آدم زندگی کن

باهاش حرف بزن بگو میخوام توبه کنم چکار کنم بهتره

بزار احساس کنه که واقعا تغییر کردی وان آدم قبلی نیستی حتی اگه هزاران سال تنها باشی


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792