جواهر عزیز واقعا متاسفم
همون پدر ومادری که سنگشونو به سینت میزنی باعث شدن تو همچین گذشته ای داشته باشی که تا همین لحظه در عذاب باشی
همسرت حق داره
هر وقت هر چی در مورد پدر ومادرت گفت فقط سکوت کن حتی اگه بدت بیاد
همسرتون مرد بسیار شریفی هستن
علی رغم اینکه اون هم یه سری خصوصیات بدی داره
ولی هر مردی قلقی داره
سعی کن اون قلقه رو بدست بیاری
نه اینکه روز به روز با دفاع از مادرت پدرت و.... عصبی ترش کنی
مثلا بهش بگو دلم میخواد یه روز بریم امام زاده
میخوام نماز بخونم با خدا حرف بزنم توبه کنم شاید خدا منو بخشید
یا بگو بریم مشهد با امام رضا حرف دارم
ببین هم زیارت میکنی هم اعتماد شوهرتو جلب میکنی
وقتی از گذشته حرفی زده شد بگو آره اگه کسی مثل تو رو قبلنا داشتم نمیشدم اینی که الان هستم
تعریف کن ازش
چیه همش زندگیت شده دفاع از دیگران
وقتی مورد تجاوز قرار گرفتی دیگران کجا بودند
وقتی به یه پیرمرد رو آوردی دیگران کجا بودند
این همسرت بود که تو رو نجات داد
اگه همسرت نبود خیلی خیلی شرمنده الان معلوم نبود با کی بودی
تقصیری هم نداری کسی نبود بهت راه درست رو نشون بده
حالا که خدا هواتو داشت و عشق ا... رو فرستاد بشین مثل آدم زندگی کن
باهاش حرف بزن بگو میخوام توبه کنم چکار کنم بهتره
بزار احساس کنه که واقعا تغییر کردی وان آدم قبلی نیستی حتی اگه هزاران سال تنها باشی