که اگر مادر پیگیری بودی باید از قبل میفهمیدی که بچه دو ماهه ت به واکسن حساسیت داره تا جلوگیری کنی از تشنجش
درست موقعی که از نظر روانی داغون بودم و یه بغض سنگین توی گلوم بود که منو پر از حس بی کفایتی و مادر ناکافی بودن میکرد به پسر پنج ساله م که داشت واسه خودش بازی میکرد نگاه کردم و همون لحظه چشم مون خورد به هم و بدون پیش زمینه بهم گفت عشق منی مامان
همین یک جمله باعث شد نتونستم جلوی خودمو بگیرم همه بغضم شد گریه و با صدای بلند گریه کردم
موقعی که بدو بدو رفت برام آب آورد و نشست کنارم و بهم گفت حالا بیا با هم حرف بزنیم ، بهش توضیح دادم که از چیز دیگه ای ناراحتم که به اون مربوط نیست (بچه ها قدرت تفکیک موضوع ندارن تا نه سالگی وقتی مراقب اصلی از هر چیزی ناراحت باشه حتی اگر از بیرون ناراحت بیان خونه بچه ها فکر میکنن خودشون مقصرن) بهش گفتم چقدر به این ابراز عشقش نیاز داشتم و چقدر برام پر اهمیت بود و چقدر احساس خوبی بهم منتقل کرد.
یه مادر مثل من به اندازه کافی حس اینو داره که آیا برای بچه هاش کافی هست ؟ ایا همه چیز رو میدونه ؟ هر چقدر کتاب بخونه هر چقدر آگاهانه رفتار کنه هر چقدر مشاوره بگیره هر چقدر تجربه داشته باشه هر چقدر که فوق تخصص بهش بگه که تو هیچ نقشی نداشتی برای تشنج بچه کوچولوی دو ماهه ت ولی باور این مسأله براش سخته برای سرزنش کردن محتاط تر باشید لطفاً
پ.ن لطفا به وضعیت روان من توجه کنید و در مورد واکسن هیچ سوالی نپرسید فقط برای اینکه امر مشتبه نشه میگم که من واکسن بعدی رو باید دوگانه بزنم براش