همسرم واسه مادرش هلاکه نه تنها اون همه خانوادش داداش هاش زن هاشون خواهرش ولی به من میرسه از تنها داداشم بد میگه از پدر مادرم بد میگه زندگی من خیلی داستان داره که خیلی زمان بره تا بگن ولی اینو بدون هیچوقت مادرش براش مادری نکرد ولی دوستش داره دیشب برای مادرش جوری کتکم زد دیگه احساس میکنم الکی به دنیا اومدم وقتی کسی دوستم نداره وقتی گفت گوه خوردم تورو گرفتم غلط کردم گرفتم ات پشت دستم داغ کردم گرفتم ات وقتی گفت کاشکی بمیری کاشکی بری برنگردی وقتی بین منو مادرش اون رو انتخاب کرد ولی من نمیتونم برم چون نمیشه