خواب دیدم خونه پدربزرگم که فوت شده همه جمع شدیم بعد هر قسمت از خونه پدربزرگم برای یکی از عموهام هست که اومدن دارن اونجا زندگی میکنن،همگی سرسفره نشستیم سفره خالیه منتظر غذاییم شوهرم کنار یه خانم نشسته که من نمیشناسم بینشون فاصله اس گفتم حتما بخاطره من اون فاصله رو گذاشتن که من برم بشینم بعد یه سینی موز آوردن شوهرم یکی برداشت یه کم پوست کند بعد دیدم اون خانم بیشتر نزدیک همسرم شد بعد من بلندشدم رفتم گفتم ببخشید برکنار من پیش شوهرم بشینم بعدشم نشستم