نزار مامانت با حرفاش ذهنت رو مسموم کنه
از الان جلوش وایسا
بگو حق نداری به شوهرم توهین کنی من دوسش دارم
از الان جلوش درنیای بعدها زندگیت رو زهر مار میکنه
تجربه اش رو دارم
ابنقدر مامانم گفت از کل خاندان شوهرم بدم اومد
در حالی که مامانم از اونا بدتره
مادرها خدا که نیستن بدونن چی به چیه خاله من ایقد از دهمادش بدش میومد میگفت قیافه نداره ایقد نشست زیر پای دخترش تا بچه شو سقط کردعمدی وطلاق گرفت والان شوهر کرده یه کوتوله که نمیزاره مادرشو ببینه وخیلی بهش سخت میگیرن همه چیو بسپار به خدا برای همه مشکلاتی هست اختلافاتی هست فقط مواردی که غیرقابل چشم پوشی هستن اعتیاد وخیانت وخساست بقیه ش درست میشه
مادرت بر اساس خواسته ها و حتی عقده های خودش نظر میده . باید خیلی خیلی عاقل باشی و اهمیت ندی دستی دستی زندگیتو خراب نکنی . دوران عقدتم طولانی نکن . برو سر خونه زندگیت زودتر . منم این تجربه رو دارم
نزار حرفای مادرت روت تاثیر بزاره و با نامزده رفتارت بد بشه خودت شرایط رو‌کنترل کن تا انشا..عروسی بگیرین
همون بیرون هم همو میبینید خوبه هر ازگاهی یه مسافرت نزدیک هم برین حداقل تومسافرت تنها باشین و از هم سرد نشین
من مادرم عین مادر تو بود و خیلی اذیت شدم هنوزم با دخالتهاش راحتم نمیزاره با وجود گذشت چندسال هنوز تو خواب دارم دعوای اونموقع با مادرمو میبینم و آرامش ندارم توهم نزار روت تاثیر بزاره یباربرای همیشه ازجلوش دربیا و حرفتو بزن
