من ۶ ساله با یکی هستم خیلی همو دوست داریم منتها چون از سن کم باهم بودیم نتونسیم زودتر ازدواج کنیم الان من ۲۰ و اون ۲۳ سالشه چند ماه پیش اومدن خواستگاری بابام گفت باید بری سربازی الانم داره دنبال کاراشه که بره شرایط اقتصادیش متوسط هرچی خریده خودش خریده و زحمت کشیده از باباش پولی نگرفته، منم خیلی دوست داره تو این چند سالم ازش خیانت یا چیزی ندیدم اما مشکلش اینه روم حساسه و از اینکه با رفیق برم و بیام بدش میاد میگه فقط کسایی که خانواده دارن و دوست نداره من سرکار برم البته من خودم اهل کار بیرون از خونه نیسم چون تایم خوابم مشخص نیست نمیتونم کار برم من با اینکه دوسش دارم خیلی دو دل شدم و از آینده میترسم خیلی میترسم بعدا به مشکل بربخوریمو نگرانم از اونورم میدونم اگه بهم نرسیم تا ابد حسرتش ب دلم بمونه