منم گفتم من عروسی نمیخوام ولی آنقدر گیر داد و با دخترش رفت رو مخه شوهرم که مجبور شدیم بگیریم.
اونم میدونی واسه چی ؟ چون دوتا پسر دیگشون هم عروسی نگرفتن چون پول نداشتن .
بعد مادرشوهر دخترش رفته بود بهش گفته بود خوب پسر منو مجبور کردین عروسی بگیره برا دخترتون و همش بهش سخت میگرفتین ولی برای پسرای خودت هیچکدوم عروسی نگرفتن.
اینم برا اینکه دهن مادرشوهر دختر خودشو ببنده به شوهرم همش میگفتن نه عروسی بگیر.بعدا شاید پشیمون بشی و تو دل خانومت بمونه . همش الکی وگرنه اینا به خاطر من نمیگفتن