2777
2789
عنوان

درد و دل

78 بازدید | 13 پست

سلام خانوما 

راستش خیلی دلم گرفته.اومدم اینجا تا بتونم حرفامو به یکی بگم.یکم سبک بشم.۴ ساله ازدواج کردم ولی حتی یه بارم با شوهرم تنهایی نرفتم مسافرت .هر دفعه با مادر شوهر و پدر شوهرم با یه ماشین . کاش حداقل مادرشوهر و پدر شوهرم رفتار درستی داشتن .ولی میدونین هر دفعه سر چیز های مختلف تو ماشین باهم بحثشون میشه یا رفتار های زشتی دارن که واقعا ناراحتم می‌کنه .پدر شوهرمم به معنی واقعی کلمه آدم بد دهنی هستش. یه موقع هایی خوبه ولی خیلی زود عصبی میشه و بعدشم...

مادر شوهرم سه پسر و دو دختر داره 

و همیشه هم. تا حالا هر جا سفر رفتیم بیشترشون اومدن ولی هر دفعه ما باید مادر شوهر و پدر شوهرم رو ببریم.

چیکار کنم من؟

هیچی باید تو حرفات تیکه بندازی ب مادرشوهرت تا بفهمه خوشت نمیا یا این دفعه اومد باهاش هم کلام نشو

خیلی بی آدم بی خیالی هست . بعدشم تا باهاش کوچکترین بی توجهی چیزی میشه سریع میره پیش پسراش گریه می‌کنه و خودشو لوس می‌کنه. میدونی چون رابطه اش با شوهرش خوب نبوده ،همش خودشو با پسراش سرگرم می‌کرده.اینقدر هم به پسراش عذاب وجدان داده که اینا حتی نمیتونن خواسته هاشون رو راحت بگن

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

خیلی بی آدم بی خیالی هست . بعدشم تا باهاش کوچکترین بی توجهی چیزی میشه سریع میره پیش پسراش گریه می‌کن ...

اوف میفهمم چی میگی عین مادرشوهر مننن 

کلا اروممم ولی تو تاپیکم بخوای سر ب سرم بزاری میشورم میزارمت کنار
اوف میفهمم چی میگی عین مادرشوهر مننن

خیلی رو اعصابه

نه گذاشت از دوران عقدم لذت ببرم نه حالا 

به شدت هم آدمی هست که اصلا تو خونه نمی‌مونه .همش دلش میخواد بره بیرون بره مسافرت.باورت میشه بچه هاش میترسن بگن ما می‌خواییم بریم مسافرت .چون سریع میگه منم میام باهاشون. تو دوران عقد ما هر وقت خواستیم با شوهرم بریم بیرون این سریع چادرشو پوشید آماده که منم میام .بعدشم خیلی راحت می‌رفت جلو ماشین می‌نشست😐😐😐😐

خیلی رو اعصابهنه گذاشت از دوران عقدم لذت ببرم نه حالا به شدت هم آدمی هست که اصلا تو خونه نمی‌مونه .ه ...

ما می‌خواستیم بریم سینما بعد شوهرم زنگ زد گف حاضر شو میام دنبالت خلاصه خوشحال کلی تیپ زدم تا رفتم پایین دیدم مادرشوهرمم تو ماشینه جلو هم نشسته بعد شب اومدیم خونه شوهرم گف رفتم خونشون تی وی درس کنم تو رنگ زدی شنیده گفته برا منم بلیط بگیر منم میام حالا دیروز میگف برای فیلم هفتاد سی بلیط بگیر بریم دیگ گفتم خب عفریطع تو مهمون کن سواستفاده کن رومخ

کلا اروممم ولی تو تاپیکم بخوای سر ب سرم بزاری میشورم میزارمت کنار
ما می‌خواستیم بریم سینما بعد شوهرم زنگ زد گف حاضر شو میام دنبالت خلاصه خوشحال کلی تیپ زدم تا رفتم پا ...

ای وای 

 پس توام مثل من گیر همچین مادر شوهری افتادی.

بزرگ ترین مشکل من همین مادرشوهر و پدرشوهرممه 

دیگ نمی‌دونم باهاشون چیکار کنم 

ما می‌خواستیم بریم سینما بعد شوهرم زنگ زد گف حاضر شو میام دنبالت خلاصه خوشحال کلی تیپ زدم تا رفتم پا ...

بدبختی اینجاس که هر جا هم که میریم بهترین رستوران و جا هارو دلشون میخواد و نظر میدن ولی هیچوقتم نشده یه بار اونا مارو مهمون کنن یا حداقل سهم خودشونو بدن .همیشه پسرا باید حساب کنن

بعضی وقتا میگم پدر مادرن اشکال نداره به خاطر خدا .ولی واقعا انقدر رفتاراشون زشته که اعصابت خورد میشه.

جالبیش اینجاس که هیچ کمکی هم تو خرج عروسی و جهیزیه پسرا نکردن و همیشه بچه هاشون از کوچیکی رفتن سرکار و به اینا تازه کمک هم میکردن .ولی با این وجود توقع هر کاری رو از بچه هاشون دارن







یه بار تو عصبانیت به شوهرم گفتم فکر نکن فقط همین که پدر مادرت راضی باشن کافیه .

من همیشه کوتاه اومدم.ولی اینو یادت باشه تو در حق من کم گذاشتی و فرصت خوشگذرونی و سفر رو با عذاب وجدان نسبت به مامان بابات از من گرفتی و دیگ فرصت سفر دو نفره رو نداریم .من راضی نیستم.

چون الان حامله ام.


بدبختی اینجاس که هر جا هم که میریم بهترین رستوران و جا هارو دلشون میخواد و نظر میدن ولی هیچوقتم نشده ...

ببین سه تا تیکه گردن شوهر من بود  خلاصه مادر شوهرم تازه ارثش گرفته بود‌ شوهر منم شدید تو تنگنا بود  بعد ما رفتیم برای جهیزیه مبل انتخاب کنیم ب عهده شوهرم بود مبل بعد مادرشوهر من ب بهانه اینکه منم میخوام میز تلویزیون بخرم با ما اومد خلاصه ما مبلمون انتخاب کردیم  شوهرم پولش داد و ما رفتیم با مادر شوهرم نشستیم تو ماشین بعد انقد بهش فشار اومده بود و حسودی میکرد شروع کرد ب خالی کردن عقده های که من راضی نبودم پسرن اینا رو گردن بگیره پدرش دراومد چرا انداختین گردنش چرا مبل فلان برداشتی بیچاره پسرم وای پسرم منم گفتم مامان جون شما که ذلت ب حال پسرت میسوزه ازون پولات کمک پسرت کن تو انقد بی وجدانی برای اینکه کمکی ب پسرت نکنی ازون پولا سریعا دادیش وسیله خونه برای خودت دیگ دهنش بست بعد گیزدادن ی ما عروسی بگیرین کلا هم هزینش شوهرم بده بعدا متوجه شدم مادر شوهرم رفته همه جا مفت خوری کرده حالا میخواد شوهرم مراسم بگیره اینجوری برای بقیه جبران کنه منم گفتم من عروسی دوس ندارم می‌خوام برم ترکیه اونجا فرمالیته بگیرم شروع کرد جیغ و داد که براتون پول جمع میشه گفتم باشه هزینش شما بدین کادو هم مال شما ما نمی‌خوایم دهنشون بستن خیلی خود خواههههه خیلی بدجنسه

کلا اروممم ولی تو تاپیکم بخوای سر ب سرم بزاری میشورم میزارمت کنار
ببین سه تا تیکه گردن شوهر من بود خلاصه مادر شوهرم تازه ارثش گرفته بود‌ شوهر منم شدید تو تنگنا بود ...

نمی‌دونم چه جوری میتونن اینجوری باشن.شما که هیچ نقشی در کمک کردن به بچه هاتون ندارین .دیگ چرا اظهار نظر میکنین تو همه چی 😐😐

منم مادر شوهرم خنده دار بود سر عروسیمون  همه جا می‌گفت نه این پسر اخرمه دوستدارم براش عروسی بگیرم .در حالی که یه قرون هم پول کمک نکرد و همه هم میدونستن .منم همه جا میگفتم که شوهرم خودش میخواد عروسی بگیره مامان باباش بهش کمکی نمیکنن. جالب بود کلاسش رو این میذاشت😂

نمی‌دونم چه جوری میتونن اینجوری باشن.شما که هیچ نقشی در کمک کردن به بچه هاتون ندارین .دیگ چرا اظهار ...

بعد ببین روز مادر میشه ۵۰میلیون بزن کارتم تولدش میشه فلان قد بزن کارتم بعد پارسال شوهرم برام یلدایی آورد همه رو خودش خرج کرد کلی آجیل شکلات میوه بعدش تا ۱۰۰هزاذ تومن‌پول خریدا میشد شماره کارت میدادن ب شوهرم پولش بزن خرید کردیم برای یلدای زنت بعدا متوجه شدم ملی از آجیل و شکلاتام دزیده گذاشت برای دخترش دو شب بعد من یلدایی برد با وسیله هایی که شوهرم خریده بود جالبش اینحلس دخترش۶سال بود سرزندگیش بودچون داشت از حسودی میکرد از وسیله های من دزدیدن 🤣بعد میگف خودم خریدم کثافت دزد

کلا اروممم ولی تو تاپیکم بخوای سر ب سرم بزاری میشورم میزارمت کنار

منم گفتم من عروسی نمی‌خوام ولی آنقدر گیر داد و با دخترش رفت رو مخه شوهرم که مجبور شدیم بگیریم.

اونم میدونی واسه چی ؟ چون دوتا پسر دیگشون هم عروسی نگرفتن چون پول نداشتن .

بعد مادرشوهر دخترش رفته بود بهش گفته بود خوب پسر منو مجبور کردین عروسی بگیره برا دخترتون و همش بهش سخت می‌گرفتین ولی برای پسرای خودت هیچکدوم عروسی نگرفتن.

اینم برا اینکه دهن مادرشوهر دختر خودشو ببنده به شوهرم همش میگفتن نه عروسی بگیر.بعدا شاید پشیمون بشی و تو دل خانومت بمونه . همش الکی وگرنه اینا به خاطر من نمیگفتن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792