من مامانم گاهی بهش میگم چیزی بپزه میرم اونجا اما کل روز بشور بساب میکنم فقط یه غذا نمیپزم اما در همین حد میتونه کمکم باشه بعد ما ۵ تا بچه ایم کلا مامانم دکتر زیاد میره همیشههههه من باهاش میرم یکبار نشد یکی از خواهرام قبول کنه شوهرم همش میگه تعدادتون زیاده چرا فقط تو میری منم میدونم اونا پررو شدن اما چیکار کنم پیشه خودم میگم اگر روزی مادرمو از دست دادم عذاب وجدان نکشم خوب بوده باشم براش مامانمم بین همه بچه هاش منو دوست داره به من و بچم وابستس جوری که هممممممه میدونن همممه خواهرام مدام میگن ولی مامانم گردن نمیگیره
از مامانت دوری شما؟
اوتی سون ام عزیزم کلا خیلی گروه ها رو استن میکنم هر آهنگی که خوب باشه و به مودم بخوره هر چیزی که به زندگیم یه چیز مثبت اضافه کنه رو میارم تو حس و حال زندگیم
شوهرم اما همیشه میگه جونگکوک از همه موفق تر میشه
بهش میدم دارو بخدا هفته پیش مریض بود تازه خوب شده بود ویتامینای گرون گرون میخرم براش اما تا وقتی که با بچه جاریم یجا هستیم همین بدبختیا هست اون همیشهههههه مریضه و رعایت نمبکنه پدرمو دراوردن خسته شدم بسکه تذکر دادم
اخیییی خداحفظشون کنه
منم دوست دارم یه بچه دیگه بیارم اما شرایط مالی بده و بد زایمان و بدزخمم از طرفی دوست دارم برم سرکار اما تا بچم مدرسه نره نمیشه بقول شوهرم میگه مدرسه هم بره تعطیل باشه کجا بذاریش یا مریض باشه نتونه بره پیش کی بذاریش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز