من ۲۳ سالگیم عقد کردم، الانم ۲۵سالمه باردارم، شوهرمم ۳۳سالش
امشب با دوستش تلفنی حرف میزد که میخاد ازدواج کنه بهش گف سعی کن بالای ۲۵ باشه، مثلا ۲۷_۲۸
قطع کرد بهش گفتم خب چرا اینطور گفتی،، مگه من زیر ۲۵بودم چی شد،، گف نازت زیاد بود و هست هنوز تجربه نداری، نمیتونی با مشکلات درست رفتار کنی
این درحالیه که من همه تلاشمو میکنم واسه زندگیم،، با همه شرایطشم سعی کردم کنار بیام
فقط بارداریم چون بدنم ضعیفه سخت شده و یکم اعصابم بهم ریختس
واقعا حق من شنیدن این نبود😞😞
چیز خاصی نگفته ناراحت نباش
ناناحت نشو نینی گناه داره بگو تو ک سنت زیاده عقلت زیاده شعور داشتی اینو ب من نمیگفتی ک ناراحتم کنی پس بدون توام سن عقلیت کمه هنوز
دقیقا حرفشو درک میکنن با پوست و جون حسش کردم کاش شوهرم یکم عاقلتر از خودم بود متاسفانه هم سنیم
عزیز دلم خودتو ناراحت نکن و اتفاقا سر وقتش بهشمتلک اینو بنداز که تو سنی ازت گذشته من خیلیم جوونم و سرحالو زیبا باید یه پدر جوونتر برای بچم میداشتم میترسم پسفردا مردم فکر کنن پدر بزرگشی……..
حالا با این صراحت نه
اما شوهرت اعتماد بنفس نداره زن جوان گرفته و دست پیش میگیره پس نیوفته شما انگار زیادی ساده ای
