من عاشق ناز و نوازشم عاشق حرف زدن محبت کردن
حتی تو دعواها که مثل خرس میخوابه میرفتم تو عالم مثلا خواب پامو میزدم بهش یا جمع میشدم که مثلا سردمه
وقتی دیده نمیشدم داد میزدم گریه میکردم دعوا میکردم آروم حرف میزدم
ولی این بار آخری نه داد زدم نه گریه کردم مثل خودش سکوت مطلق تنها راه انتخابم بود
حرفهامو رو کاغذ مینویسم و با جوهر خودکار و کاغذ گریه میکنم و دردهامو میگم