واای چیکارمیکنی
چطور میگذرونی
من یکسال افسرده بودم روی تخت اتاقم بودم کارم گریه بود
هی
دلم خواهرمو میخواد
گاهی دلم میسوزه آنقدر جوان رفت زیر خاک
دلم برای خودم میسوزه که انقدر زود داغدار شدم دلم مرد
منم دلم دخترمو میخواد 🥺😭🖤
هیچ‌کار فقط نفس میکشم، زندگی نمیکنم.من خواهرم روی دستام رفت. تو جوونی پیر شدم.هیچ شوق و ذوقی واسه ادامه ندارم خونه نشین شدم. تازه من و خواهرم از دواده سال پیش خرید خونه و کارهای خونه رو میکردیم. چون پدرم مریض شد الان ب زور میرم اول ماه تمام خریدها رو میکنم در ماه هم جز برای دکتر یا کار ضروری بیرون نمیرم.
منم دقیقا همش خونه بودم
اما بعد یکسال و نیم دوباره رفتم سرکار کمی روحیم بهتر شد
خیلی دوس داشتم ازدواج کنم تا تنها نباشم اما قسمت نشد
بخوایم یا نخوایم نمیتونیم به عقب برگردیم باید زندگی کنیم
من بااینکه لیسانس دارم دوباره شروع کردم درس میخونم هدف های بزرگ دارم
اما خب دلتنگی هست گاهی به خودم دلداری میدم میگم خدا عوضش اون دنیا جبران میکنه
اما دلم پرمیکشه براش
گاهی حسودی میکنم به بقیه
گاهی غر میزنم
گاهی گریه میکنم ناله میکنم باز اروم میشم
و میگم خدایا ببخش باز ناشکری کردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز