چون پول نداشتم مجبور شدم بمونم ، بدترین فشار های روانی رو بهم وارد کردن
بازم خواهرم شروع کننده دلخوری بود و تهش به قطع رابطه منتهی شد و اونا بخاطر خواهرم و نیومدن من خونشون شکنجه روحیم دادن
بعد از دوماه یچیزی پیش اومد ک متاسفانه مجبور بودیم ب خانوادم بگیم تا بعدا سوءتفاهمی پیش نیاد
من باید طحالمو در میاوردم و اینو باید خانوادم در جریان میبودن تا بعدا شوهرم و مقصر ندونن
چون طحالم ی مشکل مادر زادی داشت
کاش میمردم ولی بااینا بازم آشتی نمی‌کردم
دقیقا🥲🥲🥲🥲 من ناراحت میشم میگه مامانی ب پسرم
بارها چه تو روی خودش چه غیر مستقیم چه با بدترین و زشت ترین کلمات ممکن بهش گفتم که نگه
ب بابامم گفتم من دیگه خونتون نمیام فلانی تیکه میپرونه گفت نه اون اینطور نیست اون اینطور نمیکنه هه 😂😂😂 خدا بده شانس
خواهرم نه مثل من تو زندگیش اذیت شده
نه مشکل جسمی داره
نه مالی
راحت و بدون مسئولیت و به درد نخور ، رو سرشون میزارن
اونوقت من بااینهمه مشکل ک دارم موهای سرم سفید شده به درد خانوادم میخورم اینطور میکنن
بازم میگم سعی کن دوری کنی ،مهم نباشه واست یه مدت واسه خودت زندگی کن
عزیزم من تاپیکاتو میبینم همیشه و درجریان کل زندگیت هستم
کل ایراد شما اینه ک خیلی هیجانی رفتار میکنی
یکی اینک خیلی هیجان زده شدی بهت مسوولیت خونه رو سپردن،بعد میدونی باهاشون مشکل داری و همه جا میری با خانوادت
از همه مهمتر توی ولیمه طرف بحث راه انداختی ک خیلی زشته
و اینک فوری کف دست همسرت گذاشتی و گفتی باید از اینجا بریم!
شماهم نوک قله قاف هم بری تا مدیریت رفتار و خونتو دستت نگیری چیزی عوض نمیشه فقط مسیر بیشتری رو باید بری و بیای
از حرفم ناراحت نشی ولی طبق حرفای قبلیت برای هزینه خونه بهتون فشار میاد و کم میارین،پس بخاطر کسی ب خودت و بچه و همسرت فشار نیار
فقط رفت و آمدتو کم کن،مثلا نری می‌خوان چیکار کنن؟بقول خودت فوقش کولی بازی درمیارن تو هم اهمیت نده
همین پس دادن شال دیگ اوج هیجانی بودن رفتارته،جای اینک ببری پس بدی از سوغاتیت لذت ببر،ببری چی میشه؟خواهرت استفاده می‌کنه ککشم نمیگزه
همه مسائل رو باهم قاطی نکن
بس ک رو میدی بهشون
اومدن خونت احترام بذار ولی اگ خواستن بد رفتاری کنن تو از اونا بدتر شود مرگ ی بار شیون ی بار
من یکبار مادرم ب همسرم توهین کرد،و بد جوری هم توهین کرد
واصرار ک طلاق بگیر،چهارساله قیدشو زدم
ول کن بابا کی میمونه واست جز آرامش خودت
لرای خودمون ک فقط بلدن نسخه طلاق بپیچن
دیگ بزرگی کردن بلد نیستن
بخدا منم قیدشونو زدم ، نمی‌دونم چرا انقد بی شانسم تازه راحت شده بودم از دستشون فهمیدم طحالمو مشکل داره باید درش بیارم
خانواده شوهرم گفتن باید به خانوادت بگی که بعدا نگن شوهرت زدتت یا طوری شر بشه
دیگه همین باعث شد آشتی کنیم
وگرنه میمردم و آشتی نمی‌کردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز