رفیق داداشم چند ساله منو دوست داره و من هم بهش جواب منفی دادم دفعه آخر خیلی اصرار میکرد گفتم جواب خودم که منفیه ولی حالا که اصرار میکنی هرچی خانوادم بگن .. اینم پاشده رفته تهران پیش داداشم اینهمه راه رفته که نظر داداشم رو بدونه که قطعا منفیه
حالا اگه اتفاقی خدایی نکرده واسش بیفته گردن منه...وای یا ابلفضل این چه فکریه افتاده تو ذهنم تقصیر داییامه که بهم گفتن اینو
میگن اگه نمیخواستیش چرا قاطع نگفتی که پاشه بره گفتم بابا به قرآن قاطع گفتم دیگه چطور باید میگفتم بلاکش میکردم اخه؟