2777
2789
عنوان

لبه پرتگاه

39 بازدید | 6 پست

یه خانم ۳۲ ساله ام یه پسر ۲ ساله دارم و ۷ ساله ازدواج کردم برای خودم عقائدی داشتم که همیشه بهش پایبند بودن یه درست و غلطی توی ذهنم شکل گرفته بود که الان کلا فروپاشیده و این منو به لبه پرتگاه رسونده 

تصمیم گرفتم هر روز یک مورد از اتفاقاتی که برام می یوفته و واقعا نمی فهمم که من مقصرم یا نه رو اینجا مطرح کنم شاید واقعا من بدم خودمو اصلاح کنم 

مثلا امروز

یکی از اقوام فوت کرده بود من و همسر و پسرم رفتیم مراسم با مترو رفتیم و کالسکه برده بودیم توی پله برقی همسرم کنارم بود کالسکه رو من روی پله بلند کردم که یهو ضامن دسته ول شد و کالسکه نیمه جمع شد پسرم هم توش بود بین زمین و هوا بودم فقط دست انداختم از سیر کالسکه صندلی شو گرفتم تا بالاخره برسیم بالا همسرم این تقلا کردن منو می دید اما هیچ واکنشی نشون نمی ده 

و بعد هم آنقدر عادی رفتار می کنه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و انگار نه انگار که ممکن بود من و پسرم و چندین نفر دیگه از پله برقی سقوط کنیم 

واقعیت قبلا خیلی بهش اعتراض می کردم که چرا اینقدر بی خیالی اما الان دیگه این کارم نمی کنم چون می بینم هیچ تاثیری نداره می که اگر جایی کمک خواستی باید کامل بهم توضیح بدی که کمک می خوای وگرنه من از کجا بدونم که کمک می خوای 

واقعا اونجا توی پله برقی با اون شرایط من باید چطوری توضیح می دادم 

توی خیابون ول می کنه می ره من با یه کالسکه خودم از خیابون رد می شم و از اون جدول وسط خیابون کالسکه رو رد می کنم  

واقعا یعنی کار من اشتباهه همسر من بی خیال نیست؟ 

بهش بگو

واضح چند بار بهش بگو

ببین اون. موقع چیکار میکنه یازم حرفی داره

اگه جوابتو نمیدم بدون درحدم نیستی پس عین سوسک پیف پاف خورده به پرو پام نپیچ چون بخوام با پام راحت لحت میکنم پینت میزنه بیرون اون وقت😊🤫🤭🤭🤭🤭🤭🤭🤭🤭

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

وای چه عجیب و غریبه شوهرتون

من پسرم البته ولی ۳ سال پیش داشتم از پله برقی مترو بالا میرفتم جمعیتم شلوغ بود یک خانم محترم و جوون کنارم داشت بالا میومد حس کردم تعادلش داره بهم میریزه و داشت میوفتاد عقب که با دست راستم گرفتمش تا نیوفته پایین و تعادلشو حفظ کنه..... کاملا ناخوداگاه اینکارو انجام دادم بدون هیچ فکری

کلیم ازم تشکر کرد و منم حس خوبی گرفتم ازش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792