دوستان فردا شب یکی از آشنا ها به مناسبت اینکه بچه داره شده میخواد فردا شب توی تالار نذری بده.
حالا من الان داشتم تعريف میکردم برا مادرشوهرم ک داداشمم میخواد کت و شلوار بپوشه(۱۰ سالشه)
که یهویی شوهرم برگشت گفت ک مگه اون میخواد بیاد تو مردا مگه اون زنی نیست هنوز نمیدونه من کیشم بعد از چند سال ،
میخوا وایسه پیش مامانت (داداشم خیلی خجالتی)
منم گفتم تو هم هر وقت مامانتو ول کردی اونم ول میکنه تو بزرگی هنوز بدون مامانت جایی نمیری (پدر شوهر و مادرشوهرمم بودن) از اون چه انتظاری داری
گفت ای دردی بزنه بهش غیرت علی(پسر عموم که اون ۷ سالشه) بیشتر از اونه
منم گفتم دردی بزنه به خودت چیکار به اون داری
که مادرشوهرم گفت که ای نه خدا کنه بشه مثل حسین (حسین شوهرمه)
بعد شوهرم گفت ک اون اصلا مگه در میاد از تو زنا مگه مردی
منم
گفتم هركسی پیش خودش خیلی آدم خوبیه.
بعدش مادرشوهرم گفت که از بابا این از داداشا همه ایراد میگیره همش هم از داداش من ایراد میگیره.
منم گفتم که میدونی چیه داداش خودت کو از داداش خودت مایه بزار(شوهرم تک پسره)
دیگه اینجا خودم پاشدم رفتم دستشوویی