نامزدم پسر خیلی خوبی بود و قرار بود هفته بعد کارای عقد رو انجام بدیم بعد دیروز بهش پیام دادم کجایی گفت باشگاه ام منم گفتم اوکی رو رفت بعد دوستم گفت که میخام بره دیت بعد منم خیلی خوشحال شدم براش گفت که منم باهاش بیام چون احساس امنیت نداره که تنهایی بره بیرون منم گفت باشه من از دور حواسم بهت هست چشمتون روز بد نبینه دیدم طرف نامزدمه بعد من بهش گفتم که
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اخه منم یه دوست داشتم از دوران مدرسه خیلی صمیمی بودیم دو سال نامزد بودم که یهو فهمیدم یک ساله نامزدم و دوستم با همن،ضربه ای بهم خورد تا سالها روحمو ازار میداد
بیشتر از طرف دوستم ضربه خوردم تا نامزدم،اخه خیلی رفیق بودیم اصلا فکرشو نمیکردم
برو اول از همه یه نماز شکر بخون که از دست همچین مردی قبل از عقد خلاص شدی
بزن باران به نام هرچه خوبیست /به زیر آوار گاه پایکوبیست /مزارع تشنه جویباران پر از سنگ /بزن باران که وقت لای روبیست /بزن باران بهاران فصل خون است /بزن باران که صحرا لاله گون است /بزن باران و شادی بخش جان را /بباران شوق و شیرین کن زمان را /به بام غرقه در خون دیارم /به پا کن پرچم رنگین کمان را