دوستان یه راهنماییم کنید
من شوهرم ۱۱ ساله با یه آقایی دوست صمیمیییی که تو خونشون رفت آمد داشته میگه مثل خانواده شدیم اونا یه پسر ۶ساله دارن،
ما ۳سال ازدواج کردیم یه پسر ۸ماهه داریم،
خانوم اون آقا شوهر منو به اسم صدا میکنه خیلیم صمیمی بلند بلند باهاش میخنده،
حالا این هیچی
چند وقت پیش همسایه اونا اذیتشون کرده اینا هم میخوان برن یه جای دیگه مستاجر بشن من با اینکه با خانمش حرف میزدم همون حین پیامک بازی میکزدیم به من چیزی نگفت من تعجب کردم!
بهش پیام دادم آره همسرم گفت با همسایتون به اختلاف خوردیم گفت آره قرار برادرشوهر تو(یعنی من) که وکیل برامون مامور جور کنه ولی شوهرت قرار بود خبرش بده نداده گفتم باشه من فردا میپرسم از شوهرم بهت خبر میدم،
فرداش به شوهرم خودش زنگ زده چیشد برادر چیکار کرد(۴دیقه هم تماسشون طول کشیده)،
من خبر نداشتم از این تماس به اون زنه پیام دادم گفتم فعلا شوهرمبا برادرش صحبت نکرده گفت باشه ممنون(اینجا اصلا به روش نیاورد که چند دیقه پیش به شوهرم زنگ زده و در موردش حرف زدن از من پنهان کرد)!!!
شوهرم همون لحظه زنگ زد گفت آره زن دوستم زنگ زده بود الان میگفت قضیه مامور چیشد و تشکر کرد ! گفتم وااا الان داشتم باهاش حرف میزدم چرا به روش نیاورد !!! من بهش گفته بودم خودمبهت زنگ میزنم چرا خودش بهت زنگ زده اونم خودش نه شوهرش!!
الان حس میکنم زنه عوضیه
یا استغفراله منظور داره به شوهرم
نمیدونم شایدم من مشکوکم واسه همین از شما مشورت میخوام
تروخدا چیکار کنم باهاشون؟ اینم بگم شوهرم برای کارش به دوستش شدید احتیاج داره و میگه باید رفت آمد خانوادگی باشه
شوهرم گریه کرد گفت بخدا چیزی نیست اونطوری میگی بهم قلبم میشکنه اون ناموس رفیقمه و فلان
ادامه داره