بچه ها من کات کردم اما قبل اینکه ولم کنه داشتم برا روز مرد برنامه میریختم بنظرتون کادو بگیرم بفرستم دم مغازش ی متنم بنویسم ک این کادو صرفا برای برگردوندنت نبود قبل اینکه بری خیلی دوسداشتم روز مرد برات کادو بگبرم چون تو تنها کسی بودی ک منو بلد بودی و ناراحتم نکردی خاطره های قشنگی ساختی و اینکه برای اخلاق بدم متاسفم چون اونجوری ک تو صدتو برام گزاشتی من نزاشتم
خدایا... یعنی میشه یه روزی بایستم و رو به آسمون قشنگت فریاد بزنم شکرت؟ شکرت که ناله های دلم رو بی جواب نذاشتی؟ اصلا بی خیال دورت بگردم... بی خیال ناله های قلب کوچیکم.. همینطور بیدلیل شکرت! شکر وجودت... دوستت دارم خدای مهربون من...
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.