2777
2789

ترم اخر دانشگاه بودم ی پسره پیله شدید کرد بیا باهم اشنا شیم ۲ماه کامل دنبال و پیگیرم بود ۴سال دانشگاه حتی با دختراشم سلام علک نمیکردم چ پسره 

ی بار بهش فرصت دادم و ۱ماه چت کردیم دیدم پسره زباله س ردش کردم رفته پشت سرم گفته دختره سیگاری بود گل میکشید خراب بود دختر نبود باکره نبود و هزار چرت و پرت دیگ بافت پشت سرم ... کاری کرد تو محل راه میرفتم ماشینا میفتادن دنبالم ...

شده ی ادم دوزاری اینجوری براتون گرون تموم بشه ؟؟؟؟ 

متاسفانه همیشه دوزاریا گرون تموم میشن

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

چیکار کنم این فاجعه درست بشه ؟

ترم آخری دیگه

کاری نکن

از اون خراب شده بیا بیرون برو زندگی خودتو بساز فاکتو نشون بده به کل دنیا

چند ماه دیگه هیچکس یک کلام از این حرفا رو هم یادش نمیمونه

و دفعه بعدی درست انتخاب کن، حتی برای فرصت دادن

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ترم آخری دیگهکاری نکناز اون خراب شده بیا بیرون برو زندگی خودتو بساز فاکتو نشون بده به کل دنیاچند ماه ...

ن اتفاقا ۲ساله درسم تموم شده رفته بودم ازمون وکالت بدم چندتا از همکلاسی هامو دیدن باز پرسیدن ازم 

از اون محل ام رفتیم 

چند وقت پیش ی کاری پیش اومده بود رفتم تو اون محل از سرتا اون ته خیابون همش مردا میفتادن دنبالم حرفای اونجوری و...فک کن بعد ۲سال ...

ن اتفاقا ۲ساله درسم تموم شده رفته بودم ازمون وکالت بدم چندتا از همکلاسی هامو دیدن باز پرسیدن ازم از ...

خب همه که تو رو نمیشناختن

همکلاسیات آره

ولی اونی که تو خیایون میفته دنبالت، دنبال همه میفته

کاری نکن واقعا، یعنی کاری نمیشه که کرد

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
عکسمو داده رفیق هاش و بدگویی کرده پیچیده دیگه

مهم نیست

باور کن

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
چرا ؟ تو بودی مهم نبود برات هر وقت بری تو محل ۴تا ازگل متلک بگن ؟

خب نری تو اون محل یعنی هیچکس هیچ جای دیگه بهت متلک نمیگه؟

بعد مثلا متلک شنیدن چیکارت میکنه؟

مگه میتونی جلوشونو بگیری ؟

اگه میتونی برو بگیر


وقتی نمیتونی چرا دیگه خودزنی میکنی؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792