من از 8 صبح تا 12 ظهر بعدم 2 تا7 عصر کلاس داشتم بین کلاسم بهش گفتم بریم کوبیده بخوریم بیا دنبالم بریم. گفت نه یه وقت دیگه. هیچی عصرش خیلی خسته بودم دلم گرفته بود خانوادم راه دورن اسفند رفتم 4 روز موندم دیگه نرفتم هرکاری میکنم نمیبرتم و نمیزاره تنها برم. دلم خیلی گرفته بود نزدیک پریودیمه داشتک کلی گریه میکردک اومد کلی گیر داد بهم هی گفتمش ولم کن حوصله ندارم. چون شب قبلشم بحثمون شده بود 3 ساله ازدواج کردم پول رنگ و مش بهم نمیده جدیدن فهمیده بود یه ذره پس انداز دارم میخواد بگیرتش. خلاصه سرتون درد نیارم کلی کل کل و بحث و هی بیا بریم بیرون بیا بریم شام بیرون ب من منم اول هی گفتم نمیام تا بعد پاشدم پوشیدم یکم عجیب بود ک اینقد اصرار میکرد وقتی قبلا میگفتم نمیام میگفت نیا بهتر. بعد موقعی ک پوشیدم تو اسانسور گفت خواهر زادم پیام داده ک شام بریم بیرون همبر بخوریم البته تو هم ظهر همبر خوردی دیگه من فکر کردم یعنی دیگه کنسله محل نذاشتم رفتیم تو ماشین زنگ زد خواهرش گفت بپوشید بیام بدونی ک ب من بگه بعدم میدونه من با خواهرش میونه ندارم
انگار من کشک بودم ک بهم بگه فهمیدم اصرار و التماسش ک بیا بریم بیرون این بوده ک از قبل هماهنگ کرده بودن هوا هم یخ بود منم عصر حمام کرده بودم و حتی رفت ب سلیقه اونا رستورانی ک گفتن خیلی عصبیم خیلیزتو مسیری ک میرفت دنبالشون من خیلی ناراحت بودم بهم گفت چته ها چه مرگته هیچی نگفتم
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
میخواست یه جوری منو ببره جلو اونا ضایع نشه از قبل برنامه داشتن منو گول زد خواهرش همسن مادرمه بعد میچسبید ب شوهرم اگر من جفتش راه میرفتم تازه با فاصله ام بودم دیدم میاد بینمون منم گذاشتمشون بچسبن بهم خودم جلو جلو رفتم طوری وانمود کردم ک بفهمه خواهره