بخدا همه رو انجام دادم
یه روز اهنگ گذاشتم کلی رقصیدم
ولی بعدش یهو بغضم ترکید
یه شب با دوستم قرار گذاشتیم بریم کافه
کلی باهم حرف زدیم خندیدیم
ولی تا تنها شدم اشکام بند نمیومد
صب با غم این عشق هدر رفته پا میشم
حدود دو هفتس منم کات کردم اصلا حالت دیونگی دارم نه خواب دارم نه غذا دائما خاطرات مرور میشه ولی چاره ایی جز صبر نداریم زمان بگذره فکر کنم یکم بهتر بشیم🥲
یکی بود نزدیک۱۰سال عاشق یکی بود براش میمیرد. ایقد ک دوسش داشت بعد بنا ب دلایلی کات کردن ولی هنوز عاشقش بود چشمش هیچ پسری رو نمیدید بعد چند سال بلاخره شمارش پیدا کرد مال ی شهر دیگه بود. وقتی پیدا کرد نزدیک عروسیش بود. ی حرف ها میزد. ک شاخ در میاوردی چنان از چشم دختره افتاد. اون عشق تبدیل شد نفرت
نه همکلاسی دانشگام بود ترم بالایی فقط یه ترم باهاش بودم اینقدر مغرور بود اینقدررررر غرور بود حد نداشت با هیچ احدی همکلام نمیشد همیشه هم تنها هیچ دوست و رفیقی نداره نه دخترا رو نگاه میکنه نه پسرا رو خیلی هم از خودراضیه اصلا همین ویژگیش منو دیوونه خودش گرفت حیف حس یک طرفه ای که بهش داشتم خودمو به اب و اتیش زدم به چشمش بیام ولی خوب نشد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز