من تو یه ساختمونم خواهرای شوهرم اومدن خونه مامانشون شوهرمم هر وقت اونا بیان میره پایین منم میبره منم باردارم نمیتونم بشینم میشینه تا اونا برن بعد برگرده هر چی میگم پاشو بریم نمیتونم بشینم اصلا حرف گوش نمیده خسته شدم هی بدون دعوت میپره
من ريخته ام در رگ تو شیره ی جان❤هی چرخ بزن در من و دل را بتکان❤این هم نفسی، چه حس و حالی دارد❤ در پیکر من دو قلب دارد ضربان💞21آذر99 بی بی چکم مثبت شد خدایا هزاران بارشکرت😍😍پسرم مبتلا ب هیپوسپادیاسه سوالی داشتین خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم اگر اطلاعاتی هم در این زمینه دارین ممنون میشم بهم بگین❤️
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خونه مادر که دعوت نمیخواد اما عزیزم تو گناه داری بارداری شب باهاش منطقی حرف بزن بگو تو میری برو من نمیتونم یه خورده هم قربون صدقه اش برو که یه وقت خدایی نکرده بد برداشت نکنه
برای من هیچکس دوبار عزیزنمیشه ...هرچی بودهمون بار اول بود غم که ازحدبگذرد دل حس پیری میکند،سن هرکس راغمش اندازه گیری میکند.برای توهمین کافیست که طرزنگاه کردنم به تودیگرمثل سابق نمیشود....