وسط طبقه هم همسرش یک واحد جدا اجاره کرده بود.
یک شب نصف شب تمام همسایه ها از صدای داد و فریاد آقاهه بیدار شدند
اومده بود به در خونه ی خانمش لگد می زد که در را باز کن
باید بفهمم این مرد کی بود از خونه ی تو رفت بیرون
خلاصه اینا رفتن
جالب بود دو واحد اجاره کرده بودن کنار هم
جای اینا یک خانواده ی دیگه اومدن توی یکی از واحدها
اینها را هم ندیدم
من اصلا همسایه ها را نه میشناسم نه کاری دارم
اینها را ندیدم ولی دائم صدای خانمه میاد
یا داره بلند سر بچه اش جیغ می زنه
دست نزن، بشین ، نکن، دیوونه ام کردی، ساکت باش
یعنی جیغ های بلند ها
یا داره سر شوهرش داد می کشه
حالا اون خانم قبلی را اصلا صداش را نمی شنیدیم
صدای شوهرش هم نمی شنیدیم
به جز اون نصف شب