انقد پخمه و احمق و سادم باورتون نمیشه اینقدر یادم که برای اولین رابطه ج رو تو20سالگی فهمیدم در این حد
دوس پسر و اینا هم هیچی
ولی تو خوابگاه انقدر دوستام با سیاستن حد نداره خودشونو آرایش میکنن لباس شیک و پیک میپوشن همش میگن ماکلی خواستگار داریم تو دانشگاه هم آخرش یکی رو تور میکنن یا یکی از اینا خوشش میاد و ازدواج و تازه دوس پسرم دارن و به من نمیگن
ولی من چی من یه احمقم که عاشق یه پسر شدم چن ساله که حتی باهاش حرفم نزدم تو خیالاتم عاشق قیافش شدم اون ازدواج کرده افسرده و بدبخت شدم حتی به دوستامم من خاک برسر گفتم که عاشق یکی بودم که ازدواج کرده
آخه چه لزومی داشت بگم بقیه چه کارا که با دوس پسراشون نمیکنن ولی هیچی نمیگن ولی من
من خرم خر خر خر
هنوزم متعهد به عشق خیالیمم چرا