چیکار کنم حالم خوب بشه
پس چرا هر روز این زخم عفونی تر میشه ...
دلم داره میترکه
وقتی یادم میاد چقدر احمق فرضم می کرد
وقتی یادم میاد چطور هفته ای سه روز منه احمق رو
دست به سر میکرد و میرفت پیِ زن بازیش روانی
میشم
وقتی یادم میاد چقدر خودمو زدم به خریت و به پاش موندم اونم با خیال راحت پیِ عشق و حالش بود
دوست دارم خودمو دار بزنم
یادم میاد یه بار خیره بود به صفحه گوشیش و یه لبخند محو رو لباش بود به دلم بد افتاد رفتم بغلش کردم بوسیدمش گفتم به منم نشون بده خندید و گفت نمیشه
سعی کردم خودمو بزنم به بی خیالی و به خوش بینیم
ادامه بدم اما وای از دل بی صاحابم وای😭💔
یادم میاد چطور تند تند باهاش چت میکرد ....
بعد از این که خیانتشو فهمیدم
تو چشماش نگاه کردم گفتم عاشقش شدی لعنتی چرا دروغ نگفت بههههم چرا گریه کرد و خیره شد به یه نقطه چرااا سعی نکرد بهم بفهمونه که دوسش نداشته😭😭😭چرا احساسمو عشقمو نشونه گرفت چرا کاری کرد هر لحظه آرزوی مرگ کنم من که خیلی سرخوش بودم من که بهش گفته بودم تو تنها مرد زندگیمی من که دوسش داشتم من که هر لحظه که نگاهش میکردم قند تو دلم آب میشد چرا کافی نبود براش چرا آتیش زد به زندگیمون 😭
چرا دلش برای پسرش نسوخت چرا جلو چشم پسرش
همچین غلطی کرد چرا پسرم باید ارتباط پدرشو با اون زن میدید
من چیکار کنم با این درد و رنج
دیگه نمی کشم نمی کشم
خدایا تمومش کن
نمی خوام دستم به خون خودم آلوده شه😭😭
نمیخوام مایه ننگ خانواده ام باشم تمومش کن خدااا