پسر دوست بابامه
بابام میگه من روم نمیشه بگم نه برو ببینش اخه پسره قدش کوتاست اصلا تناسب نداره با من سنمم کم نیست ولی نمیتونم گرایشی ندارم به طرف خسته شدم از این خواستگارها
خوشبختین اگه عشق دو طرفه تجربه کردین و با ذوق ازدواج کردبن
خب وقتی هیچ جوره نمیپسندیش کنسله دیگه...
من قدم کوتاه و لاغر ام هیچ دختری دوست ندارم فقط مادرم دوستم داره
حالا ببین چیزی نمیشه،گاهی میبینی واقعا محبتش میفته تو دلت و دیگه یسری چیزا به چشم نمیاد
یه جلسه تحمل کن برو ببینش بعدش بابات زنگ بزنه به دوستش بگه دخترم تمایلی به ادامه رابطه نداره با تشکر از خدمات شما
اینطوری خیلی بده
شاید هم تا حرف میزنه کلا این فکرا از ذهنت بره و قبول کنی. تا حرف نزدی باهاش الکی رد نکن. (اگه پسر خوب و ... است)
وای منم یه بار به خواستگار داشتم اخلاق و موقعیتش خوب بود اما ظاهرشو خیلی دوست نداشتم مادرم گفت حالا بریم یه جلسه بیرون دوباره ببینش شاید خوشت اومد رفتم و دوباره به دلم نشست گفتم نه
بعد احساس میکنم خیلی سرد برخورد کردم باهاش الان که فکر میکنم بهش دلم به حال پسره میسوزه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز