من پدرم و مادرم جفتشون به رحمت خدا رفتن..
پدرم بهشتزهرا خاک شده و مادرم روستای پدریش پیش خانوادش خاک شده.
حالا پس فردا تولد پدرمه
من تهران نیستم
برادرم تهران زندگی میکنه .غروب زنگ زد که واسه تولد بابا خودتو برسون تهران کیک ببریم سر قبرش صداش بغض داشت گفت به همشون زنگ زدم میان توم باید بیای
(اونا تهرانن یکیشون قزوین یکیشونم شیرازه یکیشونم که اصفهانه رفته تهران)
منم باردارم گفتم خوب زودتر میگفتی اونم هیچی نگفت تعجب کردم که چرا تا به حال همچین کاری نکردی امسال اولین بارشه.گفت خواب دیدم که حال بابا خوب نبوده و گلای دورش خشک شدن منم هیچی نگفتم و خداحافظی کردم . حالا همسرم میگه نمیتونم ببرمت ،از طرفیم دل برادرم میشکنه گناه داره.اما همسرم میگه با اتوبوس برو چند روزم میخوای بمون
بنظرتون برم؟ چون باردارم میترسم تنها برم ،نظر شما چیه؟