سلام دوستان امشب دلم خیلی گرفته من ۴ماهه که زایمان کردم خودم تکدخترم یه برادر دارم مادرم خیلی ساله به پدرم خیانت کرده از بچگیمن یعنی کاملا بچگی منو خراب کرد یکی دوسالی هم هست که خیانت و ازحد گذرونده بابامم متوجه شد کلی مدرک علیه اش جمع کرد و جلوی من به روش آورد باهاش دعوا کرد اونم همش حاشا میکرد بابام گفت به خاطر بچه ها دارم تحمل میکنم کلا داداشمو ول کرده بود انقد بیخیالش بود که داداشم الان افتاده زندان با این که بابام فهمیده گندکاریاشو مامانم بازم داره غلطاشو ادامه میده بازم با این و اون حرف میزنه ولی مثلا الان زرنگتر شده به قولخودش بابامم بازم فهمیده ولی میگه چیکار کنم خسته شدم منم دیگه
منم امشب با مامانم بحثم شد هر وقت میامخونشون آرامشموازم میگیرن اصلا هم میام خونشون بهم خوش نمیگذره نمیدونم چیکار کنم با یه بچه کوچیک شیر میدم انقد میرینن تواعصاب آدم