معاون مدرسه پسرم خیلی قدیمی رفتار میکنه و خیلی برخورد تندی با بچه ها داره و خیلی وقتا که بچه ها شلوغی میکنن اونا رو میزنه.امروز پسرم صب دیر کرد هی گفتم زود باش دیرت میشه و تنبیه میشی رفتیم دیدیم در مدرسه بسته اس و پسرم تا دید معاون حیاطه زود برگشت گفت نمیرم میزنه من چون خیلی کفریم کرده بود گفتم خب تقصیر خودته حرفمو گوش نکردی باید زود میومدی.حالا هم برو.گفت تو هم بیا من نرفتم دم در موند و گریه کرد گفتم نگران نباش من دم در نگا میکنم نمیتونه بزنه برو و بلاخره با کلی ترس و گریه وقتی مدیرشون اومد و من همراهیش کردم رفت مدرسه.من اون لحظه هیچی به معاون نگفتم برگشتم تونه بعد یه ساعت که خیلی ناراحت بودم که آخه چرا مدرسه بجای اینکه بچه ها رو مشتاق مدرسه کنن جوری رفتار میکنن که بچه ی درس خون و مودب من از مدرسه فراری بشه.رفتم مدرسه تا به مدیر بگم بجای تنبیه کسی که دیر میاد یه برنامه آغازی شادی ترتیب بدید که بچه ها خودشون مشتاق اومدن باشن نه اینکه هرروز من والد رو برای آوردن اذیت کنه که معاون بی ادب و گستاخشون توپید بهم که چرا میگی من میزنم و ال و بل حتی اجازه نمیداد حرفمو بزنم.
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
خب بچه من دیر اومد انظباطشو صفر بده چرا جیغ داد میزنی همون ۴تا کلام درسی که من ساعتها تو کلش کردم با ترس از بین میبری بچه من روحیش حساسه ممکنه لکنت بگیره
ببین هر چقدرررر هم که حرفتون حق باشه، هوش هیجانی و بیان درست و به موقع، مهمتره!
دعوا راه انداختن ساده ترین کاره!
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
منم گفتم شما با من اولیا اینجور بی ادب برخورد میکنید معلومه با بچه ها چه رفتاریی دارید که انقدر از شما وحشت دارن.همینطور هی توپید بهم آبرومو برد تو مدرسه همه ریختن اونجا فک کردن من چی گفتم که اون بیشعور اونجور بی ادبانه داره داد و قال میکنه.کلا امون نمیداد حرف بزنم.از ترس اینکه فردا تو مدرسه با بچم لج نکنن خیلی خودمو کنترل کردم و سعی کردم آرومش کنم و متوجه بشه که من نرفته بودم زیرآبش رو بزنم فقط رفته بودم پیشنهاد بدم بجای تنبیه از موسیقی و برنامه شاد استفاده کنن.هنوز به شوهرم نگفتم.میترسم بگم بگه آخه تو چرا رفتی اعتراض کردی و باهاش دهن به دهن شدی خب میومدی خونه.الان هم خودم حرص میخورن چرا موندم اونجا و توجیح کروم رفتن خودمو چرا همون لحطه که بی ادبی کرد نیومدم خونه