2777
2789

من که دیگه اسمشونم نمیارم 

چون فهمیدم خیلی عوضی تر از چیزی بودن که فکر میکردم ..

خواهر حسود عقده ای که فقط دو رو بازی در مورد و من فکر میکردم مثل خودم صاف و یک رنگه ..‌‌

بهم بی احترامی کردن و دیگه برام وجود ندارن ..

 


بوی نم بارون ☔ شنیدن صدای بارون 🌧️رعد و برق ⛈️

مامانم 

اهو خانم هستم اولا اسمم رو دوس نداشتم ولی تو تاپیکی که زدم همه گفتن قشنگه و عاشق اسممم🥺❤️ امروز هوتن ام کاملا شکیبا 💚 متولد اولین روز از اولین ماه سال 🦋 زن آینده اقا حسین 🍷🍰 یه دختر شیرازی زیبا🥺❤️

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من ۷،۸ سالی میشه برادرمو ندیدم

مشکلم هم با خودش نیست، آرزومه باز با هم خوب باشیم

مادرم اختلاف ایجاد کرد بینمون و مغزشو شست و شو داد، برادرم هم منو گذاشت کنار

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
من ۷،۸ سالی میشه برادرمو ندیدممشکلم هم با خودش نیست، آرزومه باز با هم خوب باشیممادرم اختلاف ایجاد کر ...

توی این هفت هشت سال، نرفتید جلو ؟ برای آشتی باهاش ؟

بوی نم بارون ☔ شنیدن صدای بارون 🌧️رعد و برق ⛈️
توی این هفت هشت سال، نرفتید جلو ؟ برای آشتی باهاش ؟

صد بار رفتم

نمیخواد دیگه

الانم ایران نیست حدود سه چهار ساله

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
پسر پدر مادرم هست ولی برادر من نیست 🤨

😭😭😭😭😭😭

وای دختر چقدر بغض کردم اینجور گفتی 

چون بشددددت درکت میکنم 

حسی ک من نسبت ب برادرم دارم دیگه 



واقعا درست میگی ، برادر نیستن 

بوی نم بارون ☔ شنیدن صدای بارون 🌧️رعد و برق ⛈️
مثلا چجوری رفتید ؟ متاهل بود ؟خونه ش رفتید ؟ رو در رو شدید ؟؟

آره 

رو در رو

با واسطه

تلفنی

پیام

ایمیل

نشستم جلوی در خونش

و...

تا وقتی که ایران بود البته

بعدم رفت و کلا ارتباطم باهاش قطع شد

وقتی قطع ارتباط کردیم جفتمون مجرد بودیم

الان هم اون متاهله هم من

حتی توی عروسی همدیگه هم نبودیم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
آره رو در روبا واسطهتلفنیپیامایمیلنشستم جلوی در خونشو...تا وقتی که ایران بود البتهبعدم رفت و کلا ارت ...

🥺🥺🥺🥺🥺

بابا این دیگه کیه !!!!!

آخه ب این میگن برادر ؟!؟!!

چقدر بعضیا سنگ دلن 



ولی چه موضوعی بوده ک اینقدررررر کینه کرده آخه !!!

بوی نم بارون ☔ شنیدن صدای بارون 🌧️رعد و برق ⛈️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   تعلیقی_بدبخت  |  11 ساعت پیش