اسی ازت خوشم اومد و تا حدی درک کردم
چون من تجربه بارداری ناخواسته داشتم که منو از بدنم وجودم و زن بودنم و هر چیزی که یه زن باردار داره متنفر کرد
تا ته حرفات خوندم و برام جالب بود توام درد اصلیت اینه که از دختر بودنت بدت میاد و پریودیت مثل یه پتک این واقعیتو تو صورتت میزنه
درک کردم
من موقع حاملگیم نه ماه وضعیت خیلی خیلی بدی گذروندم
از تک تک سلول هام بیزار بودم میخواستم از بچه تو شکمم که بهم چسبیده بود و بزرگ میشد فرار کنم ولی از خودم کجا فرار میکردم
نه ماه رو زار زدم و کسی حالم رو نفهمید
اول تاپیک خواستم بیام بهت بگم رحمتو در بیار که دیدم مشکل خانواده داری
اسی کسی درد تورو نمیفهمه
هیچ کس
به طور کلی ادما تا چیزیو نبینن ، یا خودشون لمس نکنن نمیپذیرن
دکترا رو که ول کن
اکثر مادرای باردار ویار دارن درسته؟
از یه چیزی خیلی بد یا خوششون میاد
اما علم پزشکی اینو قبول نداره در حالی که به صورت تجربی وجود داره
خودت خودتو نجات بده
وضعیت زندگیتو تغییر بده مستقل شو براش تلاش کن تا اون عملی که گفتی دیواره رحم رو میسوزونن انجام بدی
درد تو برای هیچ کس مهم نیست نه درک میکنه و نه اهمیت میده
خودت خودتو نجات بده نزار تا اخر عمر عذاب بکشی
و یه چیز دیگه هم به ذهنم رسید
تا حالا به دخترنبودن و پسر شدن فک کردی؟