خانما من هر سال روز مادر میرفتم خونه مادرشوهر گل و شیرینی و کادو خوب میبردم براش،
اما پارسال با اینکه اول رفتیم خونه مادرشوهرم،بعد که خواستیم بریم خونه بابام(مامانم فوت شده و ۲۰ ساله نامادری دارم و باهم خوب هستیم)نه گل خزید نه شیرینی نه حتی پول داد کادو بدم ،حنی گریه کردم گفتم پول بده کادو بدم نداد،فکر کنید روز مادر رفتیم اونجا اخمکرده بود نشسته بود نه تبریک گفت نه کادو مه هیچی ،(بخدا بدون دلیل)
امسال هم شب یلدا که رفتیم گفتم روز مادر هم بدیم چون راه دوره نمیتونیم باز وسط هفته بیایم گفت من هیچ کاری برای پدر مادر تو نمیکنم نه روز مادر نه پدر،بازم مثل پارسال کرد(همیشه خانواده من بالاترین احترام رو به شوهرم میذارن،دلسل شوهرم این بود چرا امسال تولدم زنگ نزدم تبریک بگن کادو بدن،)من گفتم مگه مادر پدر تو تولد من زنگ میزنن کادو میدن😳خلاصه شوهرم که اینحوزی کرد من امسال نرفتم روز مادر خونه مادرشوهرم ،اما روز مادر باز دلم طاقت نیاورد زنگ زدم هر چی زنک زدم تلفن بد گذاشته بودن اشغال بود،زنک زدم گوشی پدر شوهر گفت مسجدیم،به دخترم گفتم حاضر شو بریم که حاضر هم شدیم شوهرم زنگ زد به دخترم که آماده باش بیایم بریم بیرون ...
خلاصه نشد برم و حتی یه زنگ هم نزدم
الان همشپیش خودم شرمنده هستم و از مادرشوهرم خجالت میکشم شما جای من بودید چیکار میکردید