امشب یجایی دعوتیم از خونه آشناهای مادرم که رابطه خونوادگی داریم باهاشون.به نامزدمم زنگ زدن که بیاین شب، به خودمم پیام دادن که منتظریم شب با همسرت بیا...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ماهی به آب میگه دوستت دارم آب میگه ولی من باید برم ، ماهی میگه اگه بری میمیرم، آب با غرور تنه ای به ماهی میزنه و میگذره میره دنبال موج!.. میره سمت موج ، موج وقتی پسش میزنه با دل شکسته بر میگرده پیش ماهی، ولی ماهی در نبود آب مُرده.. من برای او، او برای آن؛️
خب من چی بکم به نامزدم، شاید بهش بربخوره من بخام این حرفو بزنم
بگو من با اونا رودربایسی دارم
باز اگ خونه خواهرم بود میتونستم بخاطر صمیمیتی ک داشتم بگم شخصا دعوتشون کنه ولی من اصلا مناسب نمیبینم جایی ک دعوت نیستن بیان و نمیتونمم بگم دعوتشون کنن
ماهی به آب میگه دوستت دارم آب میگه ولی من باید برم ، ماهی میگه اگه بری میمیرم، آب با غرور تنه ای به ماهی میزنه و میگذره میره دنبال موج!.. میره سمت موج ، موج وقتی پسش میزنه با دل شکسته بر میگرده پیش ماهی، ولی ماهی در نبود آب مُرده.. من برای او، او برای آن؛️