2777
2789
عنوان

بچه ها توروخدا بگید چکار کنم دیگه خسته شدم

| مشاهده متن کامل بحث + 147 بازدید | 35 پست
فکر کنم کوتاه اومدی،ببخشید که اینو میگم ولی نه خودت برث اونجا دیگه نه شرایط رو آماده کن که همسرت بیا ...

در اصل یه بار دیگم این کارو کردم به شش ماه کشیده بهم میگه من کلی فشار رومه باید به فکر خونه و جهازو یه مراسم باشم توهم خودتو کلا کشیدی عقب کلا ب فکر من نیستی کلا شرایط بد جامعه و بی پولی و درک نمیکنی  منو تنها گذاشتی من این همه فشار رومه توهم خودتو اضافه کردی

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من حودم یکسال عقد کرده بودم والا بیست سال گذشت ،شوهر منم خیلی بیخیال بود بهش فشار آوردم گفتم مهم نیس ...

اره دقیقا همسر منم می‌ترسه از مسئولیت اینو قشنگ درک میکنم میفهمم از رفتاراش 

ولی قرار نیست اینجوری بشه باید یه کاری بکنم 

به خونوادمم ک گفته بودم گفته بودن هرکاری می‌کنه فقط دلخوری نشه بین دوتا خانواده 

به نفع خودت نیست 

در اصل یه بار دیگم این کارو کردم به شش ماه کشیده بهم میگه من کلی فشار رومه باید به فکر خونه و جهازو ...

بهش بگو تو هم از این وضعیت خسته شدی رک وپوست کنده همه چی رو بگو

***میشه لطفا برای حاجت روا شدنم یک صلوات بفرستید***[انشاالله که به هر آن چه میخواهی برسی]
که خسته شدی و باید ی فکری بکنه

تا دلت بخواد اینو گفتم و به قول معروف شارلاتان بازی در آوردم 


وعده وعید الکی فقط 

یه چیز دیگه ای هم ک هست چند باری بهش گفتم ک خونه رهن کنیم حتی راضی هم شده ولی پدر و مادرش مانع شدن و گفتن اگه خونه رهن کنی باید هرچی درمیاری بریزی تو شکم صابخونه  و دوباره منصرفش کردن

بهش بگو تو هم از این وضعیت خسته شدی رک وپوست کنده همه چی رو بگو

من واقعا همه چیو گفتم واقعا میگم حتی از تک تک اذیت شدنایی که خونشون میشم هم گفتم 

انگار میخاد به خاطرش تحمل کنم ولی اون نمیخاد هیچ کاری کنه 

حتی اگه همینجوری کم کم خونه رو می‌ساخت و من با چشمام می‌دیدم ک داره واقعا به کاری می‌کنه چیزی بهش نمیگفتم 

ولی واقعا هرروزمون دعواست

پدرت باهاشون کنه

پدرو مادرم راشون دوره گفتم ک شهرستانن با تلفن هم نمیشه حرف زد باید حضوری هم رو ببینن 

پارسال نوروز پدر و مادرش ب پدر و مادرم قول دادن ک سال دیگه حتما میرن سر خونه زندگیشون ولی امسالم تموم شد و اینا خیلی بیخیالن 

از چیزی که میگم بیخیال ترن 


پدر و مادرمم کلی مشکلات دارن نمیتونن هرروز بیان با اینا کل کل کنن 

من واقعا همه چیو گفتم واقعا میگم حتی از تک تک اذیت شدنایی که خونشون میشم هم گفتم انگار میخاد به خاطر ...

ببین کاملا حق داری،باید دیگه خیلی باهاش محکم برخورد کنی،من خودم طلاهامو فروختم دادم پول پیش خونه اون زمان اینطوری تونستم هلش بدم،البته من میدونستم شوهرم اصلا خسیس نیست و بعدا برام جبران میکنه

***میشه لطفا برای حاجت روا شدنم یک صلوات بفرستید***[انشاالله که به هر آن چه میخواهی برسی]
ببین کاملا حق داری،باید دیگه خیلی باهاش محکم برخورد کنی،من خودم طلاهامو فروختم دادم پول پیش خونه اون ...

یه چیزو ک فهمیدم اینه ک اینا میخان اینقدر بزنن به در بی‌خیالی و هیچ کاری نکنن ک آخر خسته بشم و باهاشون تو ی خونه زندگی کنم و میدونم اگه اینکارو بکنم روزگارم سیاه میشه 

اینکارو نمیکنم 

اونم بهم میگه هیچوقت خونه رهن نمیکنه یا باید صبر کنم خونه کوفتیش ساخته بشه یا با پدر و مادرش بشینم 

اره واقعا دیگه نمیام بهم میگه نمیخاد کرایه خونه بده باید صبر کنیم خونه ساخته بشه ...خونه هم واقعا سا ...

دقیقا ۸سال پیش مادرشوهرم گف بمدت ۵ماه دیگه خونه می‌خریم براتون الا ۸سال هنوزم می‌خوان بخرن ۵سالی موندم تو خونه خودشون تو ی اتاق بزرگ بعد اون دیگه خسته شدم دعوامون شد رفتم خونه خواهر شوهرم مستاجر الآنم بازم حرفذبیوفته میگن قراره خونه بخری,😃

یه چیزو ک فهمیدم اینه ک اینا میخان اینقدر بزنن به در بی‌خیالی و هیچ کاری نکنن ک آخر خسته بشم و باهاش ...

ب هیچ عنوان قبول نکن شرایط تو انگار مال منم .حداقل تو راه منو نرو تویه خونه موندن خیلی سخته .رفت و آمدت رو کم کن بزار ب خودش بیاد وقتی اومد دنبالت پدرت باهاش حرف بزنه

دقیقا ۸سال پیش مادرشوهرم گف بمدت ۵ماه دیگه خونه می‌خریم براتون الا ۸سال هنوزم می‌خوان بخرن ۵سالی مون ...

واقعا شرایط خیلی وحشتناک یه😐😑اینا فکر میکنن ماها صبر ایوب داریم 

ب هیچ عنوان قبول نکن شرایط تو انگار مال منم .حداقل تو راه منو نرو تویه خونه موندن خیلی سخته .رفت و آ ...

اون دقیقا تایمی ک پدرم سرکار می‌ره رو‌ میدونه و ساعتی میاد ک بابام خونه نباشه و حواسش هست ک کی بره ک بابام نیاد 


مامانمم تا حالا چند بار باهاش حرف زده به گوش دره یه گوش دروازه 

اون روز مامانمم نزدیک یک ساعت و چهل دقه با مادرش تلفنی صحبت کرد ولی خب اینا ژنتیکی بی خیالن

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792