مادرشوهرم پدرشوهرم برادرشوهرم حتی تامادربزرگ شوهرم منو ۱۰ سال خیلی اذیت کردن خیلی ساعت ۷ صبح بیدارم میکردن عین آژانس بودیم براشون شوهرم طبقه بالا مادرشوهرمو ساختع بود کلی حرف بارم کردن الان که برام جاری اومده ازالان بهش چیزی نمیگن خونش جداس اونروز میرفتیم عروسی باز تامادربززگ شوهرم زنگ زدن که بیا دنبال ما باشما بیایم اونوقت جاریم وبرادرشوهرم تنها اومدن خیلی اعصابم خورده چیکارکنم چطور رفتارکنم اینم یگم تازه خونه دیگه خریدیم وازبالامادرشوهرم رفتیم ولی باز زورگوییشون وکاراشون باماست
کم کم از هر دو سه بار یک بار نه بگید درست میشه از اول اشتباه کردی رفتی بالا
یه چند بار بگو فلان جا هستیم یا مریض شدیم حالمون بده بهونه بیخود بیار نه بگو تا عادت کنه
عادت کردن حالا که از اونجا پاشدی هر۵بلر درخواستشون۲بارش رو جواب بدید کم کم قطع میشه
عزیزم این آدما سواری گرفتن رو دوست دارن اگر شوهرت باهات همراهه و اذیت نمیکنه دیگه کاری نکن . قشنگ خدماتی که ارائه میدادی صفر کن
رفتار بقیه با ما بازتاب رفتار خودمونه
شما خودتون از اول اجازه دادین اینطور باهاتون رفتار کنن ولی جاریتون نه
پس از کسی گلایه نکنید و به جاش روی رفتارهای خودتون تجدید نظر کنید
از همین اول جاری رو کم محلی کن تا پررو نشه. خانواده همسر منم اینجوری بودن . ولی من ساده جاری رو تحویل گرفتم. معذرت میخام از الان جاری رو قهوه ای کن که میدون نگیرع
اون زرنگه که اول کاری خودشو جدا کرده از هرچیزی
از اول نباید طوری رفتار کرد که توقع ایجاد بشه بعدم بشه وظیفه
فقط نزار بفهمن که حالت بده که بدتر میکنن
خداروشکر خونه خریدین و جدا شدین
حودت مدیریت کن رفت وآمد رو کم کن
وقتی میگن بیا دنبالمون بگو جایی هستیم.داریم میریم بیرون ..دعوتیم و...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز