من خیلی خوب درک میکنم حال الانت رو چون چشیدم
چندین بار اقدام به خودکشی کردم
از خودم نفرت داشتم از خدا از پدر مادرم و هرچیزی که فکرشو کنی...
از همه چیز نفرت داشتم ولی بازم ته دلم امید داشتم که درست میشم... فقط یه شب رو به اسمون التماس کردم که خدایا! تغییرم بده... مگه تو افریننده من نیستی؟ مگه نمیگی دوستم داری؟ خواهش میکنم این عذابو تموم کن... بذار بمیرم، یا افکارمو عوض کن... من دیگه نمیتونم قوی باشم...
بعد چند روز انگار واقعا معجزه شد!
دیگه ادم سابق افسرده نبودم!
برعکس شده بودم یه ادم منطقی که به همه چیز عمیق فکر میکنه...
همین افکار باعث شد جذب چیزایی بشم که منو دوست دارن
مثل خدا، بدنم و....
از ادمای سمی دوری کردم چون دیگه ارزش خودمو فهمیدم...
شروع کردم به پاکسازی چاکراهام، مدیتیشن و رقص و خلاصه هرکاری که حالم باهاش بهتر میشد و روز به روز بهتر شدم....
الان حتی اگه تو بدترین شرایطم قرار بگیرم فکرم سمت خودکشی نمیره و این به خاطر رشد افکاریه که داشتم و اعتمادی که به خدا دارم و میدونم پایان هر سختی اسانیست...
منو خدا دیگه خیلی خوب همو شناختیم😅
اون هی سعی میکنه امتحانم کنه، شاید بعضی وقتا ناامید بشم ولی تهش باز به سمت خودش برمیگردم و قشنگ ترین لحظه اش اینجاست که حتی اگه خطاکارم باشم منو میپذیره 🫠
توهم به سمت کارایی که من گفتم برو
با خدا حرف بزن
باودش داشته باش حتی اگه ناامیدی
چاکراهاتو پاکسازی کن
کارایی انجام بده که حالتو خوب میکنه حتی اگه حوصلشو نداری باور کن مثل من تغییر میکنی و افکارت عمیق میشن و قدر خودتو بیشتر میدونی...
دختر یه بار بیشتر تو این دنیا زندگی نمیکنی، بخندی میگذره، نخندی هم میگذره، سعی کن خوش باشی تا بهت خوش بگذره:)
ببخشید طولانی شد، چون خودم تو این شرایط بودم واقعا دوست داشتم حتی اگه حرفام یه درصد اثر دارن برات بازگوشون کنم💙