منو مادر شوهرم تو ی ساختمونیم اینقدر اشکمو داراوردن وتوی روی هم وایسدایم حرمت ها شکسته شده ک الان رابطمو و باهاش قطع کردم و از سر اجبار گاهی میرم خونشون الان عمل چشم داره ی شهر دیگه دختراش همراهش هستن بهش زنگ بزنم یان بزارم وقتی اومد با شوهرم برم عیادت
دلت را بتکان ٫اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند فقط از لابه لای اشتباه هایت یک تجربه را بکش بیرون قاب کن و بزن به دیوار دلت ٫اشتباه کردن ،اشتباه نیست ٫در اشتباه ماندن اشتباه است
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
ببین بنظرم خودتو سنگین بگیر تا احترامت حفظ شهبزار شوهرت زنگ بزنه ،اومد برو عیادتش ولی تو حرفات برسون ...
اصلنم رو ترش نکن،با لبخند باش ولی تو روی مادرشوهرت نگاه نکن با اون مث غریبه ای که مریض شده و رفتی عیادتش رفتار کن محترمانه و سرسنگین،ولی با بقیه کسایی که اونجا باهاشون مشکلی نداری و خوبی با خوشرویی و روحیه شاد برخورد کن مخصوصا همسرت،یه لباس بشدت شیک و رسمی هم بپوش ترجیحا رنگ مشکی یا زرشکی تیره،نگو اینا تو یه ساختمونن یا هرچی،فک کن رفتی عیادت غریبه ای که باش رودروایسی داری