دوستان خواهر شوهرم و شوهرش اومدن خونمون بعد دوتاشون رفتن پیش دختر دایم نشستن گفتن ک این (من)چیع همش خابه و کلی حرف دیگه ک شرف منو بردن رفتیم اونجا خواب بود در صورتی ک اصلا من خواب نبودم دختر دایمم ب من گفت چن ماه تحمل کرد ولی نتونستم و ب شوهرم گفتم شوعرمم زنگ زد ب خواهرش بجای اینکه بگه این چ حرفیه زدین گفت چرا پیش فلانی دردل میکنی و اونم صاف رفت حرفاشو گذاست کف دست دختر دایم الان باهم قهره شوهرمم میگه مقصر اون بوده ن خواهرم 😐