2777
2789
عنوان

شوهرم و جاریم

| مشاهده متن کامل بحث + 802 بازدید | 49 پست

اسی من جاریم اوایل ازدواجم میومدمیگفت پریودی منم میگفتم اره اون دوتابچه داشت تایکسال گذشت گفتم عه این چراهرماه میادمیپرسه تونگوخانوم داشت غصه میخوردکه نکنه من بارداربشم واون عقب بمونه

گاهی انسانم آرزوست
از دهن خواهر سوهرم پرید که یکبار رفته ولی خودش انکار می کرد .اخه خودش اول شروع کرد که اگه کسی پاگشام ...


مهم نیست ولی بدون این همسر ادم که به بقیه یاد میده دیگران چطور باهات رفتار کنن

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

از دهن خواهر سوهرم پرید که یکبار رفته ولی خودش انکار می کرد .اخه خودش اول شروع کرد که اگه کسی پاگشام ...

نکن اسی من یکسال ازشوهرم طلاق گرفتم بخاطررفتارای جاریم وخونواده شوهرم دوباره برگشتیم بهم فقط اینوبدون جاریت سیاست داره پس بااینده اتون بازی نکن بی خیال باش ازعمداینجورمیکنه که حرص بخوری وگرنه بگوبرادرشوهرهمون برادرشوهرتوشعورنداشتی کادوعروس ودامادوبدی حالا شدی خریداراجناس مغازه شوهرت

گاهی انسانم آرزوست
مهم نیست ولی بدون این همسر ادم که به بقیه یاد میده دیگران چطور باهات رفتار کنن

دقیقا همینه.

من انقدر بخاطرش پشت کردم به همه ولی وقتی می بینم برای اون هایی که بهم محل نمیذارن چکار می کنه آتیش می گیرم

دقیقا همینه.من انقدر بخاطرش پشت کردم به همه ولی وقتی می بینم برای اون هایی که بهم محل نمیذارن چکار م ...


حرف بزن باا شوهرت ، مردا مثل بچه میمونن هرچی زمزمه کنی ملکه ذهنشون میشه


نکن اسی من یکسال ازشوهرم طلاق گرفتم بخاطررفتارای جاریم وخونواده شوهرم دوباره برگشتیم بهم فقط اینوبدو ...

دقیقااا .

حرف دلمو زدی

خودشو زد به خواب که من پاشم شام درست کنم بعد یهو دیدم از در اومد تو .

انقدر یواشکی رفت که من اصلا نفهمیدم .

اومد گفت رفته بودم خرید 

یه عروسکم دست بچش بود گفت علی داد بهش .

یعنی شوهر من 

اونوقت من کمتر از آقا به شوهرش نگفتم تاحالا 

فکرکن تواتاق شوهرم داشت نمازمیخوندخونه پدرشوهرم بودیم جاریم رفت توهمون اتاقی که شوهرم بوددراتاق وبست بنظرت من باید چه حالی میشدم دستام یخ کرده بود وهیچی نگفتم تومسیربرگشت ازشوهرم پرسیدم چی میگفت نیم ساعت تواتاق گفت کیست داشت  برگه سنووازمایش اشونشونم دادوگفت به خانومت نگو🙁

گاهی انسانم آرزوست

دقیقا منم به شوهرش میگم اقا اتفاقااسم شوهرمنم علی هستش یه مدت یادگرفته بودخودشومیزدبه غش وضعف برادرشوهرمم سرکاربود زنگ میزدبه شوهرم که برو به زنم امپول وسرم بزن باورت نمیشه مغزم تیرمیکشید واین زن بهانه خوبی دستش افتاده بود کلی دعوای منوشوهرم میوفتادکه عنترخانوم سرماخورده یکدفعه هم بچه سقط کرد شوهرم توبیمارستان بود بردش سنوگرافی انقدرتوبیمارستان ترددمیکنه همکارای شوهرم فکرمیکنن اون زن شوهرمه

گاهی انسانم آرزوست
دقیقا منم به شوهرش میگم اقا اتفاقااسم شوهرمنم علی هستش یه مدت یادگرفته بودخودشومیزدبه غش وضعف برادرش ...

عجب آدمیه . زده روی دست جاری من😒 لعنت به اینطور آدم هاااا

دقیقا منم به شوهرش میگم اقا اتفاقااسم شوهرمنم علی هستش یه مدت یادگرفته بودخودشومیزدبه غش وضعف برادرش ...

از این زورم می گیره که من تازه عقد کرده بودم شاید سه چهار هفته بود ، که رفتم خونه پدرشوهرم .

بعد زنگ زد اونارو دعوت کرد .رفتن اومدن گفتن زهرا مارو شام نگه داشت .مثلا من خودم مهمون اون خونه بودم .

نگفت اونا هم دعوتن .یا حداقل پدرشوهر و مادر شوهر بخاطر ما نمی موندن اونجا .

تولد بچشم به اونا گفت به من و شوهرم نه .

اونا اومدن از جلوی ما رد شدن و خداحافظی هم کردن .

بعد بچش طلبکار شده بود بهم می گفت زن عمو چرا نیومدی تولد من؟؟🤦‍♀️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   تعلیقی_بدبخت  |  48 دقیقه پیش
توسط   soolati  |  52 دقیقه پیش