یه چیزای تجربه کردنی ه
من خودم یدونه پسر دارم
بارداری خیلیییییییییی سختی داشتم استراحت مطلق بودم نمی تونستم بلند شم خیلی سخت بود بعد یه گروه بارداری داشتم اونا بچه دومشون بود
میگفتم وای زایمان کنم راحت شم خسته شدم
بعد میگفتن الان روزای خوشته
تو دلم فحش میدادم که اینا چقدر احمقن
بعد که به دنیا اومدم فهمیدم چی میگن
حکایت شما هم همینه