مثل منی خسته شدم از دستشون خستم کردن خسته بخدا دیگه خسته شدم اذیتم کردن تخرریبم کردن مسخرم کردن زندونیم کردن اعتمادبه نفسمو نابود کردن زور کردن جای من تصمیم گرفتن جای من انجام دادن من فقط یک مجسمه بودم همین.جای من زندگی کردن
بخدا هرشب گریه میکنم هر روز آرزو میکنم میگم خدایا چرا زودتر جور نمیکنی برم خونه ی خودم راحت بشم از دستشون فقط میخوام فرار کنم برم از این خونه دیوانم کردن
تازه جالبه معتقدن که از مهربونی زیاد و لطف زیادشون هست و من پرو شدم