2777
2789
عنوان

داستان الروادی نصفه شب(جنه روستامون)

| مشاهده متن کامل بحث + 362 بازدید | 58 پست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ولی این فقط یه حسه😂

قبلاً یه جا کار میکردم خیلی ازین بحث جن و این چیزا میشد بعد شیفت شب تایم استراحتم ته یه راهرو یه اتاق بود تنها می‌خوابیدم 😐 اصلا نمی‌ترسیدم من کلا از آدمیزاد بیشتر میترسم 

قبلاً یه جا کار میکردم خیلی ازین بحث جن و این چیزا میشد بعد شیفت شب تایم استراحتم ته یه راهرو یه اتا ...

منم قبلا تو واحد خالی خونمون اتاق داشتم میرفتم تنها میخوابیدم که ای کاش نمیرفتم بعد چن مدت اومدن سراغم 😑🌹الان بکشنم هوا تاریک باشه تنها خونه نمیمونم😂

منم قبلا تو واحد خالی خونمون اتاق داشتم میرفتم تنها میخوابیدم که ای کاش نمیرفتم بعد چن مدت اومدن سرا ...

خونه که خوبه من ته یه بخش بیمارستان که بخش کامل خالی بود پر از اتاق های خالی و راهرو تاریک تو یه اتاق تنها که پنجره هم رو به سرد خونه بود می‌خوابیدم 😐

چطوری اومدن سراغت؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز