آیه جان من دیشب تمام تاپیکاتو خوندم
و چون خیلیییییی شخصیت جالبی داشتی گشتم داستانتم پیدا کردم و خوندم
تو نماد صبر اعتماد بنفس عزت نفس قوی بودن عاقل بودن مهربون و دل پاک بودنی
اون مشکلاتی که بچگی داشتی کتک هایی که مادرت میخورد و اعتیاد پدرت همه رو من تجربه کردم و پا به پای داستانت گریه کردم وای که چه شبی بود دیشب
تازه زندگی من اونجایی که داشتم دیگه رنگ خوشبختی و خانواده رو میدیم سخترم شد یه عزیز از دست دادم که عزیزتر از پدر و مادر بود برام
روزای خیلی سختی رو میگذرونم الآنم دارم با چشم گریون برات مینویسم چون من اشکم دم مشکمه و دلم شکسته اگر دوست داشتی برام دعا کن که تو زندگیم رنگ خوشبختیو ببینم هم خودم هم خانواده هر چند که بعد از اون عزیزمون دیگه زندگی ما زندگی نشد مادر من خیلییی آدم خوبیه خیلییی نه چون مادرمه بگم مثله خودت خوبیه همه رو میخواست و میخواد همه هم دوستش دارن
همیشه اما خیلییییی سختی دید