میفهممت این بلا سر منم اومده چقدر اشک نریختم سرش
نه اتفاقا دعوتش کن دعوت میکنه برو منظورم اینه که عین خودش سیاست داشته باشی خیال نکنه چون جواب بی شخصیتی اش رو نمیدی یعنی ساده ای بفهمه در شأن خودت نمیبینی باهاش هم کلام شی وقتی میری مهمونی که اونم هست در حد سلام خدافظ سعی کن بیشتر با بقیه صحبت کنی جای اون نشین چپ نگاه کرد زل بزن تو صورتش چند بار اینطوری کنی دیگه به زبونش نمیاره هر چیزیو حتما خیلی باهاش صمیمی گرفتی خودتو
مطمئن باش سر پل صراط خدا هم دلش ازت شکسته که چرا اینطوری کردی با خودت وقتی میدونی طرف بهت کخش میکنه وقتی میدونی خدا پشتته چرا گریه میکنی اگه میخوای کامل باهاش قطع ارتباط کنی دیگه گریه نکن بسپر به خدا تو وقتی میسپری بخدا بعد گریه میکنی یعنی اینکه به قدرت خدا اعتماد نداری ، فکر میکنی خدا نمیتونه حق دل شکسته اتو از اینا بگیره برای همینم هر وقت به خودت ظلم میکنی با اشکات خدا هم دلش میشکنه میگه یعنی این دختر انقدر به من بی اعتماد شده که فکر میکنه خواهرشوهرش قدرتش از من بالاتره تو مکر کردن و کرم ریزی مگه به قرآن اعتقاد نداری تو قرآن گفته با خدا مکر نکنید که خدا بهترین مکرکنندگان است وقتی به این حرف خدا فکر کنی دلت آروم میشه
