شوهرم خیلی دوسم داره ولی وضعیت خونوادگیش بده، فرهنگی و اخلاقی و مالی. فقط بخاطر عشق بی نهایتمون ازدواج کردم اما خواهر و مادر و پدرش معتادن، خود شوهرم سالمه اما من میترسم پسفردا روزی بچه دار بشم و بچم بین همچین ادمایی بزرگ شه. دلیلای دیگه هم دارم اما میترسم اینجا شناسایی شم. طبیعیع که به طلاق فکر میکنم؟
طبیعی نیست از محیطی ک اونا توشن جدا شو
اولش ندیدی،؟؟؟خانواده اشو
ازشون دور شو ،زن معتاد ندیده بودم خدایا
خونه زندگیتو ببر یجا دیگه
آره طبیعیه که فکر کنی ولی بهترین کار اینه که با یه مشاور کاربلد مشورت کنی
وقتی اولش میگن خانواده طرف مهمه واسع این میگن
عزیزم خیلی طبیعیه
نمی تونین قطع رابطه کنین؟ حداقل در مورد نگرانی ت با همسرت حرف بزن
خب ازبله دادن چشم داشتی خانوادش راببینی،البته عشق کورت کرده بود،شک نکن تاثیرداره
یه جور هایی حق داری ولی از نطری هم به خانواده شوهرت چی کار داری رابطه نداشته باش باهاشون رابطه خودتو قطع کن عزیزم
من مجردم
خانواده طرف واسم خیلی مهمه ملاک اصلی
زندانی و سابقه زندان رو کنار میام باهاش با اینکه بابام سرهنگ بوده
ولی اعتیاد خانواده رو اصلااااا نمیتونم کنار بیام
اختلاف مالی فرهنگی هم واسم مهمه ک زیاد فرق نکنیم
سرو وضع مادرشم برام مهمه
من اصلا شروع نمیکنم ک بخوام جدا بشم
طبیعی نیست چون اولش شرایط و خانواده شو دیدی و خودت قبول کردی
ببخشید قبل از عروسیت اینارو ندیدی که عروسی کردی؟
خیلی تعریف کردن که ادمای سالمی هستیم و قسم میخوردن. متاسفانه خیلی از خونوادشون تحقیق نکردیم چون شهر دیگه هم بودن سخت بود. دیدم پسرشون آدم سالمیه و سر به راهه(اون زمان) گفتم اوکی اگه پول ندارن عوضش ادمای خوبی اند. خیلی هم شوهرم منو دوست داره و التماس خونوادم میکردن که اوکیو بدن. ولی عاقبتم این شد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز