من جاریمو فک میکردم خوشبخته میگفتم شوهرش ب حرفش احترام داره پیشش خونه و ماشین همه چیش جوره یجورایی حسرت میخوردم تو جمع هم خیلییی حفظ ظاهر میکردن دوتایی جوریکه مادرشوهرم چند بار سرکوفت اونو ب من داده پیش شوهرم که زنت از زن فلانی یادبگیره خلاصه ۱ ماهه فهمیدم که خیانت میکنه اونم جنسی
و چندین بارهم از خانومای اون مردا کتک خورده تو پارک و حتی جلو خونش از اونروز دیگ حالم ازش بهم میخورخ
خدایی منو شوهرم رل بازی نمیکنیم خود واقعی مونیم بنطرم خوشبختی تو همین چیزای سادس و اینکه از روی ظاهر هیچوقت باطن زندگی کسیو قضاوت نکنید خیلیا خوشبخت نیستن فقط بازیگرای خوبین