خودم از اینکه سالهاست از خیلی درد های جسمانی دارم اذیت میشم ولی اصلا واسشون مهم نیس حتی یبارم نگرانم نشدن ک ببرن دکتر ..از اینکه میتونستن یبار ماهارو مسافرتی چیزی ببرن اما نبردن..با ۲۰سال سن اصلا معنی مسافرت رو نمیفهمم...آرزوی یه دست لباس شیک.وقتی اسم مهمونی و تولد و این چیزا میاد حالم بد میشه چون میدونم لباسی ک مناسب باشه و بپوشم رو ندارم..آرزوی یه اتاق مرتب و مناسب ک بتونم دوستامو دعوت کنم..آرزوی یه ماشین ..که توی سرما و گرما یا باید اسنپ بگیری یا باید پیاده بری....از این که همه جور حسرتی توی دلم هست.و هر چقدرم تلاش میکنم فقط ازشون دور میشم.ادعا هم دارن هیچوقت بین بچه هامون فرق نذاشتیم..ولی من میفهمم که درنهایت فرق گذاشته میشه.من هیچجوره واسه کسی مهم نیستم..لطفا بی خودی قضاوت نکنید و حرفی نزنید ک قلب یه ادم بشکنه..کسایی ک کشیدن این دردا رو عمیقا میفهمن من چی میگم..