نمیدونم افسرده میشم میگم دبگه مریص شدم قبل عروسی هیچ برنامه ای نتونستم براش بریزم نزدیک عروسیم همه طلا فروشا بست نتونستیم طلا بگیریم میگم‌دیگه اتفاقای عجیب همش بد بیاری یهویی پولی که قرص داده بودیم‌به دوستش نتونست پس بده برا عروسیمون و ...
درصورتی که طرف پول دار بود یهو زد ماشینش خراب شد نتونست پولمونو بده مجبور به نزول شدیم ولی مانع خریدمون شد
بخام توصیح بدم زیاده مشکلات
آره بعضی خانواده ها از دشمنم بدترن راستش ما بچهامون هم هسن هستن از بچگی دختر من خیلی متفاوت با دختر اون بود حتی نوجوانی شون دختر من فوق درس خون بود اون دنبال پسرها هر کاری کرد رشته تجربی بره دخترش نتونست دختری ک فوق درسخون بود اونقدر بفکر آینده و درس بود الان زده شوده کابوس های وحشناک می بینه همیشه خدا سردرده و مریضه
افسرده شدم بخدا ی مدت همش گریه میکردم بعد عروسی شوهرمم عداب میدادم با حرفام بعدس دعوا میشد نمبخاستم ناراحتش کنم ولی داشتم دق میکردم
از وقتی به همه گفتیم عروسی میخاییم بگیریم من چشام تار تار شد تا ۷ یا ۸ ماه فکر کردم دارم کور میشم الان خوبم ولی چند روزه بازم شروع شده
وقتی خواهر آدم بدجنس هست ببین خانواده شوهر چکارها ک نمیکنه یکیش زن عموی شوهرم ۲۰ ساله دعا و طلسمی نبوده نگرفته باشع اگر صبر نبود و زور و تحملم نبودهزاران بار طلاق گرفته بودم زمان مجردی شوهرم دختر عموش عاشقش میشه این هیچ حسی به دختره نداشته مادرشم کار و دخالت زیاد کرده ک شاید بیاد دخترشو بگیره اما شوهرم من اندازه سر سوزنم حسی نداشته از زمان عقد تا الان ک مادر ۳ تا بچه هستم دشمن خونی من هست این زنیکه آشغال هیچ رفت و آمدی نداریم از راه دور دعا و طلسم میگیره و واقعا کار میکنه دعاهاش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
6 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز