عزیزم بعنوان کسی که ازدواج ناموفق داشته دارم بهت میگم البته قبلش تو پرانتز تو محیط کار پشت یکی حرف زدن کاملا عادیه چون رقیب هم محسوب میشن یا به هر دلیل دیگه ای و مطلقه بودنم که خودش جای خود داره
من هم مطلقه بودم هم تو محیط کار اذیتم کردن نمی دونم پشتم حرف بود یا نبود ولی همکارا خیلی اذیتم کردن اولش که میخواستن بهم نزدیک بشن ولی وقتی دیدن نمی تونن شروع کردن به سنگ اندازی تو کارم آخرم من اون کار رو سر دو سال ول کردم ولی هنوزم دلم پیش اون کار هست
با پسری ازدواج کردم که اونم دو بار طلاق گرفته و پدر و مادرش مخالف بودن حتی تو عقد و عروسیمون نبودن ولی ما به پیشنهاد مشاور این کارو کردیم و در نهایت هم بازم به پیشنهاد مشاور من پیشقدم شدم رفتم خونه مادرشوهرم و خداروشکر برخلاف تصورم برخورد خوبی دیدم الان دو سال از اون قضیه مبگذره و من هنوز برخورد بدی از خانواده شوهرم ندیدم جز احترام و محبت
البته اینم بگم خواهر همسرم همون زمان که همه مخالف بودن بخاطر داداشش با من موافق بود و این هنوز توی ذهن من هست هر چند الان با مادرشوهرم صمیمی ترم ولی اون کار خواهرشوهرم از یادم نمیره
ولی دختره چه خرشانسه خوشبحالش
هممون میدونیم که اگ ازدواج کنن مدتی بعد پدرم باهاشون اوکی میشه البته داداشم میگه من اصلا اینجا نمیمونم و خونم رو میبرم محل کارم که شهر دیگه ای هست
ولی خوب مادرم اولش خیلی مخالف بود اما الان نه
منم میدونه مخالفم ولی خوب چیکار کنم
البته خودم رفتم برای داداشم حلقشو خریدم ازم خواست منم انجام دادم
ولی خوب دختره یکی دوباره یه ماه پیش زنگ زد من جوابش ندادم
عزیزم اگه میدونی پس توام با برادرت برو تنهاش نذار چون مطمئنا پدرت با تو هم خوب میشه من مادرشوهرم فقط می ترسید که پسرش دوباره اذیت نشه چون دوبارم طلاق گرفته بود و یکی تو سن خیلی کم بود شوهرم ۲۱ سالش بود و حتی یه روزم از عقدش نگذشته بود همون تو مراسم دعواشون شده بود و یه هفته بعد طلاق
خلاصه بگم مادرشوهرم خیلی بچه هاش رو دوس داره دوستی واقعی ها خداییشم خیلی مهربون و ماهه و فقط می ترسید پسرش اذیت شه دوباره که خداروشکر این دفعه انتخاب هردومون درست بود و مشکلی نداریم با هم و اونم الان خوشحاله منم که هنوز فکر می کنم انگار خوابم با اون مخالفت ها و با اون خانواده شوهری که قبلا داشتم الان اینارو می بینم انگار اور دوز کردم,,,
وای ۲۱ سال خیلی بچه ست😭
