خواهر من ۲۴ سالشه ی بیماری داره که شاید نتونه ازدواج کنه مادرم مدام ازش مراقبت میکنه
خودش نمیتونه زندگی بچرخونه
فامیلای شوهرم این قضیه رو نمیدونن هی میشینن کنارم میگن مادرت سخت میگیره فقط ب فکر خودشه خواهرت میترشه سنش میره بالا چرا خاستگاراش رد میکنین فلان
بخدا دیوانه شدم از دستشون