2777
2789

خواهر من ۲۴ سالشه ی بیماری داره که شاید نتونه ازدواج کنه مادرم مدام ازش مراقبت میکنه 

خودش نمیتونه زندگی بچرخونه

فامیلای شوهرم این قضیه رو نمیدونن هی میشینن کنارم میگن مادرت سخت میگیره فقط ب فکر خودشه خواهرت میترشه سنش میره بالا چرا خاستگاراش رد میکنین فلان

بخدا دیوانه شدم از دستشون


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حالا هر بیماری داره بالاخره می‌تونه ازدواج کنه مگه مرداخودسون کامل هستن یکی شاید شرایطش رو بپذیره

ببین اخه مدام استرس داره میخواد جارو کنه میگه دستم میلرزه

میره بیرون یهو پاهاش قفل میکنه باید بشینه نمیتونه راه بره

کار نمیتونه انجام بده

انقدم دکتر بردیمش اینا فایده نداشت

بگو من توی زندگی شخصی خواهر خودم که همخونمه دخالت نمیکنم، 


انقدری که ترقوه ؛ رگ ؛ ته ریش ؛ سینه ؛ باسن ؛             چال لپ ؛ گودی کمر ؛                                               و بقیه پستی بلندی های بدنمون طرفدار داره،            عقاید و اخلاق و خط فکریمون طرفدار نداره!                  توعصر حاضر حتما باید یه چیزیت زده باشه بیرون       یارفته باشه تو                                                        تاشایسته بشی 
عزیزم میشه درست توضیح بدی ۷واهرت چ مشکلی داره ک نمیتونه ازدواج کنه؟؟

بچه بود تشنج میکرد الان دیگه نمیکنه ولی ترس تشنج مدام باهاشه

هر کار میخواد بکنه استرس داره ک نکنه تشنج کنم

کلا همش استرسای شدید داره ک مثلا رو جسمش اثر میذاره نمیتونه کار خونه بکنه یا زیاد راه بره جایی بره

شاید چیزی شنیدن اینقدر دنبال حرفن اهمیت نده بگو آره نمی دونم چی بگم والا چطور مگه؟!اصلا جواب درست و ...

گفتم شاید اصلا دوس داره بترشه

بعدم گفتم شما نگران اون نباشین

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز